Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
ingrained
دیرینه ریشه کرده
Other Matches
deep rooted
ریشه کرده
rooted
ریشه کرده
enrooted
ریشه کرده
inveterate
ریشه کرده
deep-rooted
ریشه کرده
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
rhizogenic
تولید کننده ریشه ریشه اور
rhizogenetic
تولید کننده ریشه ریشه اور
radicate
ریشه گرفتن ریشه دار شدن
ancient
دیرینه
deep rooted
دیرینه
deep-rooted
دیرینه
context
دیرینه
contexts
دیرینه
deep seated
دیرینه
chronic
دیرینه
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
long custom
رسم دیرینه
oldest
دیرینه قدیمی
old
دیرینه قدیمی
archicortex
قشر مخ دیرینه
paleocortex
قشر دیرینه مخ
paleolithic
دیرینه سنگی
older
دیرینه قدیمی
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
engrained
دارای خوی دیرینه
it is a long custom
رسم دیرینه است
inveterately
بطور دیرینه یا مزمن
to strike root
ریشه گرفتن ریشه دواندن
to take root
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
mumpsimus
ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
rhizogenetic
ریشه زا
root
ریشه
rootlet
ریشه چه
paronymous
هم ریشه
rhizogenic
ریشه زا
tie
[knot]
ریشه
rhizogenous
ریشه زا
roots
ریشه
tassel
ریشه
tassels
ریشه
fringes
ریشه
fringe
ریشه
radicle
ریشه چه
radix
ریشه
frange
ریشه
stumps
ریشه
stumping
ریشه
stumped
ریشه
stump
ریشه
homoousian
از یک ریشه
harle
ریشه
radicals
ریشه
expansion scab
ریشه
radical
ریشه
fibreless
بی ریشه
fimbria
ریشه
scabs
ریشه
scab
ریشه
fimbriation
ریشه
cognate
هم ریشه
extraction
ریشه
depth of face
ریشه
stubbed
ریشه
rootless
بی ریشه
cama
ریشه
stub
ریشه
harl
ریشه
stubbing
ریشه
stubs
ریشه
thrum
ریشه
the root of a word
ریشه واژه
supplantation
از ریشه کنی
tap root
ریشه عمودی
cognate
واژه هم ریشه
stemmed
ریشه اصل
etymology
ریشه شناسی
strike root
ریشه زدن
fibrous
ریشه دار
tap root
ریشه اصلی
eradication
ریشه کن شدن
squar root
ریشه دوم
fixing
حاشیه ریشه
eradication
ریشه کنی
eradication
ریشه کن کردن
stem
ریشه اصل
rooty
شبیه ریشه
stemming
ریشه اصل
stems
ریشه اصل
the root of a tree
ریشه درخت
ineradicable
ریشه کن نشدنی
etymologies
ریشه شناسی
supplanter
ریشه کن کننده
thrum
ریشه دار
to pull up by the roots
ریشه کن کردن
to pull up by the roots
از ریشه دراوردن
to root up
از ریشه دراوردن
to root up
ریشه کن کردن
pedigree
ریشه نژاد
pedigrees
ریشه نژاد
to strike root
ریشه زدن
rush root
ریشه ایرسا
rhizomorphous
ریشه مانند
i. and evdevolution
ریشه گیری
imaginary root
ریشه ی انگاری
imaginary root
ریشه ی موهومی
deracinate
از ریشه در اوردن
fringent
ریشه مانند
irradicable
ریشه کن نشدنی
irradicate
ریشه کن کردن
irradicate
از ریشه دراوردن
irrationable
ریشه گنگ
ciliated
ریشه دار
ciliolated
ریشه دار
ciliate
ریشه دار
bottom run
قشر ریشه
horse radish
ریشه خردل
hangnail
ریشه ناخن
hang nail
ریشه ناخن
fringing
ریشه یابی
galangale
ریشه جوز
firtree root
ریشه صنوبری
filose
ریشه دار
fimbriated
ریشه دار
fimbriate
ریشه دار
gelsemium
ریشه یاسمن
geometric mean
ریشه nام
extirpator
ریشه کن کننده
extirpation
ریشه کنی
etymon
ریشه کلمه
grubbing up
ریشه کنی
eradiacable
ریشه کن شدنی
bonder
ریشه دار
blade root
ریشه تیغه
rhizopod
ریشه پایان
rooted
ریشه دار
rhizopodous
ریشه پای
root directory
دایرکتوری ریشه
root of the weld
ریشه جوش
root out
ریشه کن کردن
root section
مقطع ریشه
root up
ریشه کن کردن
rootage
ریشه بندی
rootage
مجموع ریشه ها
rooter
ریشه کننده
rootlet
ریشه فرعی
rooty
ریشه دار
rhizophagous
ریشه خوار
rhizome
شبیه ریشه
rhizoid
ریشه نما
morphophonemics
ریشه شناسی
barbate
ریشه دار
orris root
ریشه بنفشه
outroot
از ریشه کندن
ammonium
ریشه +4NH
paronym
واژه هم ریشه
acid radical
ریشه اسید
ablation
ریشه کنی
radicle
ریشه کوچک
radicle
اصل ریشه
rhizanthous
گل اور از ریشه
musk root
ریشه مشک
rhizoid
ریشه مانند
rush root
ریشه اریسا
to take root
ریشه زدن
cube root
ریشه سوم
theme
ریشه زمینه
supplant
از ریشه کندن
runners
ریشه هوایی
runner
ریشه هوایی
tendrils
ریشه پیچک
supplanting
از ریشه کندن
tendril
ریشه پیچک
germs
ریشه منشاء
root
ریشه
[ریاضی]
supplants
از ریشه کندن
eradicating
ریشه کن کردن
abort
ریشه نکردن
uproots
ریشه کن کردن
uprooting
ریشه کن کردن
uprooted
ریشه کن کردن
cube root
ریشه مکعب
cube roots
ریشه سوم
root
ریشه کن کردن
themes
ریشه زمینه
root
ریشه گرفتن
roots
ریشه کن کردن
square root
ریشه دوم
beetroot
ریشه چغندر
roots
ریشه گرفتن
madder
ریشه روناس
uproot
ریشه کن کردن
frill
ریشه دارکردن
wing root
ریشه بال
frilled
ریشه دار
fringed
ریشه دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com