Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (4 milliseconds)
English
Persian
religious
دینی
Other Matches
precepts of god
فرایض دینی احکام دینی
heathenishness
بی دینی
chos in action
حق دینی
impiety
بی دینی
ungodliness
بی دینی
perfidy
بی دینی
godlessness
بی دینی
irreligion
بی دینی
indevotion
بی دینی
impiousness
بی دینی
ghazi
مجاهد دینی
orthodoxies
راست دینی
orthodoxy
راست دینی
religious instruction
اموزش دینی
proselytism
تبلیغ دینی
impiously
از روی بی دینی
mufti
پیشوای دینی
irreligiously
ازروی بی دینی
religious matters
امور دینی
religious rites
اداب دینی
sacrament
رسم دینی
sacrament
ایین دینی
sacraments
رسم دینی
sacraments
ایین دینی
cult
ایین دینی
martyry
بشهادت دینی
cults
ایین دینی
dogma
عقیده دینی
dogmas
عقیده دینی
things in action
اموال دینی
religious delusion
هذیان دینی
ritualization
انجام شعائر دینی
seminary
مدرسه علوم دینی
theologue
طلبه علوم دینی
theological school
مدرسه علوم دینی
mystagogy
تفسیر رموز دینی
to discharge of an obligation
از دینی مبرا کردن
chaplain
افسر امور دینی
seminaries
مدرسه علوم دینی
catechesis
کتاب تعلیمات دینی
declaration of indulgence
اعلام ازادی دینی
adultery
بی دینی ازدواج غیرشرعی
persuasion
اطمینان عقیده دینی
karma
سرنوشت مراسم دینی
chaplains
افسر امور دینی
persuasions
اطمینان عقیده دینی
catechism
کتاب سوال وجواب دینی
catechisms
کتاب سوال وجواب دینی
hardshell
سخت در رعایت ایین دینی
ritualistic
مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
mosaic d.
وضع احکام دینی درزمان موسی
irreligionist
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
sacramentalism
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
dispensation
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
dispensations
وضع احکام دینی درهر دوره و عصر
methodize
در اصول وعقاید دینی سخت گیری کردن
theolog
دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
simony
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
ultraist
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
ritualize
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
indifferentist
کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com