Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
Other Matches
pantropic
منتشر درنواحی گرمسیری
pantropical
منتشر درنواحی گرمسیری
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
xerophyte
گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
percheron
یکجور اسب نیرومندو تندروکه درنواحی فرانسه پرورده میشود
north west
شمال غرب شمال غربی
north north east
میان شمال و شمال خاور
northeast
شمال شرقی شمال شرق
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north east
شمال شرق شمال شرقی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
northwest
شمال غرب شمال غربی
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
echal
دیواره
escarpments
دیواره
barriers
دیواره
parapet
دیواره
bulwark
دیواره سد
escarpment
دیواره
curtains
دیواره
barrier
دیواره
bulkhead
دیواره
rims
دیواره
rim
دیواره
bulkheads
دیواره
embankments
دیواره
embankment
دیواره
causey
دیواره
partition
دیواره
walls
دیواره
wall
دیواره
septum
دیواره
dissepiment
دیواره
parapets
دیواره
bulwarks
دیواره سد
cliffs
دیواره
cliff
دیواره
partitions
دیواره
bulkhead
تیغه دیواره
bulkheads
تیغه دیواره
sausage dam
دیواره تورسنگی
snow fence
دیواره برفگیر
collision bulkhead
دیواره نشکن
basket dam
دیواره سبدی
bank genesis
پیدایش دیواره
banch wall
دیواره پشتیبان
banch wall
دیواره محافظ
approach wall
دیواره ورودی
insulated wall
دیواره عایق
parapets
محجر دیواره
parapet
محجر دیواره
groyne
سد یا دیواره ساحلی
guide wall
دیواره راهنما
training wall
دیواره راهنما
wing wall
دیواره جانبی
collision bulkhead
دیواره ضد تصادم
bulwark
دیواره محافظ
cordon
سرپوش دیواره
bulwarks
دیواره محافظ
arch-facade
دیواره ی مشبکی
bank effect
اثر دیواره کانال
coaming
دیواره دور دریچه ها
heel
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
hatch coaming
دیواره دور دریچه
heels
پاشنه پی دیواره حائل یا سد
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
chancel-rail
دیواره مشبک
[کلیسا]
bullword
دیواره روی پل کشتی
perforated cutoff
دیواره نیمه تراوا
positive cut off
دیواره اب بند کامل
levee
دیواره ساحلی رودخانه
fireback
دیواره عقبی کوره یابخاری
petard
خرج تخریب دیواره و پایه پل
ice-foot
[دیواره یخ در کنار نواحی شمالی]
gunwale
لبه بالایی دیواره قایق
kickback
دیواره فاصله بین دو مسیربولینگ
partitives
وابسته به تیغه یا دیواره یاتفکیک
bulkhead
دیواره عمودی روی قایق
phlebitic
وابسته به اماس دیواره ورید
partitive
وابسته به تیغه یا دیواره یاتفکیک
padeye
حلقه ثابت دیواره پل ناو
bulkheads
دیواره عمودی روی قایق
tambour
دیواره متحرک چوبی ساختن
kickbacks
دیواره فاصله بین دو مسیربولینگ
scabbing
نفوذ بسکها درداخل دیواره هدف
uncased well
چاهی که دیواره جدار ان پوشش نشده باشد
lined well
چاهی که دیواره ان با سنگ پوشش شده باشد
scabbing
بوش گذاری در فضای دیواره واگنهای حامل مهمات
toes
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe
ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
north
در شمال
north
شمال
north
<adj.>
شمال
northerly
شمال
integral tank
تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
north-eastern
از شمال خاوری
north-easterly
شمال شرقی
north-eastern
رو به شمال شرق
north westerly
شمال غربی
north easterly
شمال شرقی
Libya
شمال افریقا
ina northerly direction
سوی شمال
northeastern
شمال شرقی
true north
شمال واقعی
northeast
شمال خاوری
true north
شمال جغرافیایی
north westerly
در شمال باختر
north west
شمال باختر
north east
در شمال خاور
north east
شمال خاور
north-westerly
در شمال باختر
the north pole
قطب شمال
northern
ساکن شمال
north wind
باد شمال
true north
شمال حقیقی
arctic
قطب شمال
magnetic north
شمال مغناطیسی
NW
شمال غربی
arcturus
نگهبان شمال
compass north
شمال مغناطیسی
northerly
به سمت شمال
north-east
شمال شرق
northwestern
شمال غربی
northwest
شمال باختری
north
باد شمال
north
روبه شمال
north western
شمال غربی
northerners
اهل شمال
compass rose
شمال نما
north-westerly
شمال غربی
northeastward
شمال شرقی
north-western
شمال غربی
north-west
شمال غرب
grid north
شمال شبکه
northwardly
سوی شمال
North Pole
قطب شمال
northbound
عازم شمال
epsilon bootis
رایت شمال
northerner
اهل شمال
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
crankle
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
Crinkle
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crankum
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
crinkum
دیواره ی باغ
[که معمولا در یک ردیف هم تراز از شرق تا غرب قرار می گیرد.]
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
upstater
اهل شمال استان
north-eastern
به سوی شمال شرق
northernmost
دورترین محل در شمال
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
NW
مخفف شمال غرب
compass north
شمال قطب نما
north wester
باد شمال باختر
north light roof
بام شمال نور
Arctic Circle
مدار قطب شمال
north easter
باد شمال خاور
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
Nordic
وابسته به شمال اروپا
northward
بسوی شمال شمالا
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
celestial north pole
قطب شمال عالم
northeaster
باد شمال خاوری
northeaster
نسیم شمال شرقی
northeastern
مربوط به شمال شرقی
northwestwards
بطرف شمال غربی
northwester
طوفان شمال غربی
northeastward
بطرف شمال شرقی
norther
بیشتر بطرف شمال
northwester
باد شمال غربی
northwards
بسوی شمال شمالا
northwardly
بطرف شمال شمالی
choir-screen
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
three cushion billiards
بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
choire-enclosure
[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
uptown
واقع در محلات شمال شهر
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
lemming
موش صحرایی قطب شمال
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
vapor pressure
فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com