Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
spine wall
دیوار اساسی
Other Matches
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
ground state
نیروی اساسی حالت اساسی
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
adjacent
نزدیک دیوار به دیوار
groundlessness
بی اساسی
organic
اساسی
pivotal
اساسی
hypostatic
اساسی
materials
اساسی
basilar
اساسی
earthshaking
اساسی
key projects
اساسی
basal
اساسی
material
اساسی
nets
اساسی
net
اساسی
rudimental
اساسی
meatier
اساسی
meatiest
اساسی
meaty
اساسی
unsubstantial
بی اساسی
constitutional
اساسی
On what basis (ground)
بر چه اساسی ؟
substantial
اساسی
fundamental
اساسی
Hon
اساسی
essential
اساسی
essentials
اساسی
nett
اساسی
fundametal
اساسی
vital
<adj.>
اساسی
basics
اساسی
substantive
[essential]
<adj.>
اساسی
quintessential
<adj.>
اساسی
major
<adj.>
اساسی
essential
<adj.>
اساسی
basic
اساسی
radicals
اساسی
ground
اساسی
radical
اساسی
cardinals
اساسی
cardinal
اساسی
capital
اساسی
functional
اساسی
basic
اساسی مقدماتی
constitution
قانون اساسی
basic
مقدماتی اساسی
brass tacks
مسایل اساسی
rationale
علت اساسی
to let the saw dust out of
پوچی یا بی اساسی
unsubstantiality
بی اساسی بی اهمیتی
substantiality
حالت اساسی
strategic variables
متغیرهای اساسی
essential oil
روغن اساسی
rite
فرمان اساسی
vital
واجب اساسی
reformation
اصلاح اساسی
constitutions
قانون اساسی
volatile oil
روغن اساسی
basics
اساسی مقدماتی
ground plan
طرح اساسی
purview
مواد اساسی
fundamental rules
قواعدیاقوانین اساسی
basic deficit
کسری اساسی
radical
طرفداراصلاحات اساسی
radical
ریشگی اساسی
over haul
تعمیر اساسی
base repair
تعمیر اساسی
ground plans
طرح اساسی
functional distribution
توزیع اساسی
radicals
طرفداراصلاحات اساسی
constitutional law
حقوق اساسی
basic linkage
پیوند اساسی
basics
مقدماتی اساسی
constitutional low
قانون اساسی
basic variable
متغیر اساسی
basically
بطور اساسی
basic surplus
مازاد اساسی
radicals
ریشگی اساسی
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
essential fatty acids
اسیدهای چرب اساسی
nonbasic variable
متغیر غیر اساسی
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
supplementalary constitution law
متمم قانون اساسی
myosin
پروتئین اساسی عضله
constitutions
مشروطیت قانون اساسی
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
primordial
عنصر نخستین اساسی
punch-line
جمله اساسی واصلی
punch-lines
جمله اساسی واصلی
punch line
جمله اساسی واصلی
constitution
مشروطیت قانون اساسی
constitutionality
مطابقت با قانون اساسی
conditions of sale
شرایط اساسی معامله
constitutional
مطابق قانون اساسی
fundamental
اصولی مقدماتی اساسی
field theory
نظریه اساسی میدان
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
radicals
طرفدار اصلاحات اساسی
bill of rights
قانون اساسی امریکا
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
organic
اندام دار اساسی
unconstitutionality
مغایرت با قانون اساسی
A fundamental (slight) difference.
اختلاف اساسی ( جزئی )
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
accidental
غیر اساسی پیش آمدی
stapled
اساسی مرکز بازرگانی عمده
bdos
سیستم عامل اساسی دیسک
essential singularity
نقطه تکین اساسی
[ریاضی]
basic direct access method
روش دستیابی مستقیم اساسی
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
basic sequential access method
روش دستیابی ترتیبی اساسی
deeping of capital
پایه گذاری اساسی سرمایه
stapling
اساسی مرکز بازرگانی عمده
reform
اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms
اصلاح اساسی کردن یا شدن
federal constitution
قانون اساسی دولت متحده
staple
اساسی مرکز بازرگانی عمده
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
basic crops
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
reformer
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
desideratum
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
karyolymph
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
bios
سیستم اساسی ورودی و خروجی بایوس
ground rule
وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
unconstitutional
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
time the essence of the contract
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
basic telecommunications access method
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
basic partitioned access method
روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic indexed sequential acess method
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
bsam
Access Sequential Basicروش دستیابی ترتیبی اساسی ethod
five fundamental economic questions
پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
btam
BasicTelecommunicationsAccess روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی ethod
bdam
Access Direct Basic روش دستیابی مستقیم اساسی ethod
panel
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panels
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
bpam
Access Partitioned Basicروش دستیابی جزء بندی شده اساسی ethod
constitutionalism
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
enclosure wall
دیوار بر
f. with the woll
دیوار
face wall
دیوار بر
curtains
دیوار
partition
دیوار
bulkhead
دیوار
partitions
دیوار
coping
سر دیوار
counter-scrap
دیوار
cope
سر دیوار
bulkheads
دیوار
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
fences
دیوار
fence
دیوار
wellhead
سر دیوار
walls
دیوار
walls have ears
دیوار
bulwarks
دیوار
bulwark
دیوار
alignment frontage
بر دیوار
wall
دیوار
shear wall
دیوار برشی
side wall
دیوار پهلویی
septate
دیوار دار
wall lining
اندود دیوار
gravity wall
دیوار وزنی
gable wall
دیوار لچکی
sea dike
دیوار ساحلی
seawall
دیوار یا سد دریایی
gable wall
دیوار سنتوری
wall lining
پوشش دیوار
load-bearing
دیوار باربر
front wall
دیوار جلو
sidewall
دیوار پهلویی
tow brick wall
دیوار دواجره
dike
دیوار مانع
wall paint
رنگ دیوار
thickness of a wall
ضخامت دیوار
decorated wall
دیوار تزیینی
thickness of a wall
کلفتی دیوار
the pictures on the wall
ی روی دیوار
vallation
دیوار خاکی
wall insulator
عایق دیوار
tow brick wall
دیوار دو اجری
wall opening
روزنه دیوار
key wall
دیوار اب بند
load bearing wall
دیوار باربر
conservative wall
دیوار باغچه
load bearing wall
دیوار حمال
mason up
ساختن دیوار
bay
فرورفتگی دیوار
batter of wall
میل دیوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com