English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
retaining wall دیوار حائل
Search result with all words
flare wall دیوار حائل خاکریز پل
semidetached دارای یک دیوار حائل
Other Matches
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
adjacent نزدیک دیوار به دیوار
interceptors حائل
propping حائل
fender حائل
propped حائل
shutter حائل
louver حائل
shutters حائل
prop حائل
interceptive حائل
interceptor حائل
testudo حائل
stay حائل
louvers حائل
saddle حائل
coamings حائل
saddled حائل
delimiler حائل
coaming حائل
delimiter حائل
saddles حائل
stayer حائل
stayed حائل
louvre حائل
pellucid حائل ماوراء
skids تیر حائل
to i. light from anything حائل نورشدن
skidding تیر حائل
skidded تیر حائل
skid تیر حائل
stanchion حائل نگهدار
bar نرده حائل
buttressing حائل نگهدار
buttress حائل نگهدار
false work حائل موقت
buttressed حائل نگهدار
barrier-free بدون حائل
bars نرده حائل
fire guard حائل اتش
interception حائل شدن
fid میله حائل
buttresses حائل نگهدار
propped حائل کردن یاشدن
buffer ضربت خور حائل
propping حائل کردن یاشدن
heels پاشنه پی دیواره حائل یا سد
heel پاشنه پی دیواره حائل یا سد
prop حائل کردن یاشدن
palls تابوت محتوی مرده حائل
intercepts جدا کردن حائل شدن
intercepting جدا کردن حائل شدن
intercept جدا کردن حائل شدن
traversing مانع حائل درب تاشو
traverses مانع حائل درب تاشو
traversed مانع حائل درب تاشو
pall تابوت محتوی مرده حائل
gantry زیر بشکهای حائل جراثقال
palling تابوت محتوی مرده حائل
intervene فاصله خوردن حائل شدن
intervened فاصله خوردن حائل شدن
intercepted جدا کردن حائل شدن
intervenes فاصله خوردن حائل شدن
palled تابوت محتوی مرده حائل
traverse مانع حائل درب تاشو
gantries زیر بشکهای حائل جراثقال
toe ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toes ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
filters چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
guards حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
wall-to-wall از دیوار به دیوار
walls have ears دیوار
face wall دیوار بر
wellhead سر دیوار
fences دیوار
fence دیوار
wall دیوار
f. with the woll دیوار
alignment frontage بر دیوار
curtains دیوار
partition دیوار
enclosure wall دیوار بر
partitions دیوار
counter-scrap دیوار
coping سر دیوار
cope سر دیوار
bulkheads دیوار
bulkhead دیوار
bulwarks دیوار
walls دیوار
bulwark دیوار
lie-by تو رفتگی دیوار
sidewall دیوار پهلویی
load-bearing wall دیوار حمال
load-bearing دیوار باربر
septate دیوار دار
decorated wall دیوار تزیینی
shear wall دیوار برشی
hollow walls دیوار دو جداره
partition wall دیوار تیغه
dike دیوار مانع
side wall دیوار پهلویی
render a wall استرکشی دیوار
dwarf wall دیوار نیمه
sleeper wall دیوار کرسی
cut off wall دیوار جداکننده
cut off دیوار اببند
batter of a wall شیب دیوار
bearing wall دیوار باربر
bearing wall دیوار بارگیر
clay wall دیوار چینه
sea dike دیوار ساحلی
seawall دیوار یا سد دریایی
retaining wall دیوار ضامن
cobwall دیوار کاهگلی
common wall دیوار مشترک
counterfort دیوار تکیه
counterfort دیوار تقویتی
cranny شکاف دیوار
cross wall دیوار همبر
curtain wall دیوار پردهای
batter of a wall میل دیوار
quay wall دیوار بارانداز
spine wall دیوار اساسی
guide bank دیوار هادی سد
batter of wall میل دیوار
wall lining اندود دیوار
wall lining پوشش دیوار
wall insulator عایق دیوار
interior wall دیوار داخلی
inwall دیوار گرفتن
key wall دیوار اب بند
outer wall دیوار خارجی
load bearing wall دیوار باربر
one brick wall دیوار یک اجره
non load bearing wall دیوار تیغه
rear wall دیوار پشت
load bearing wall دیوار حمال
vallation دیوار خاکی
mason up ساختن دیوار
non bearing wall دیوار تیغه
gravity wall دیوار وزنی
gable wall دیوار لچکی
the pictures on the wall ی روی دیوار
wall opening روزنه دیوار
conservative wall دیوار باغچه
bay فرورفتگی دیوار
bailey دیوار بیرونی
allering کنگره دیوار
thickness of a wall کلفتی دیوار
thickness of a wall ضخامت دیوار
tow brick wall دیوار دو اجری
weephole ابرو دیوار
weephole راه اب در دیوار
panel wall اگین دیوار
wall paint رنگ دیوار
outwall دیوار بیرونی
front wall دیوار جلو
gable wall دیوار سنتوری
tow brick wall دیوار دواجره
sonic booms دیوار صوتی
quays دیوار ساحلی
enclosures دیوار حصارکشی
cordon سرپوش دیوار
niches تو رفتگی در دیوار
party walls دیوار مشترک
cordons سرپوش دیوار
party wall دیوار مشترک
enclosure دیوار حصارکشی
quay دیوار ساحلی
petard بمب دیوار کن
partitions دیوار تیغه
coping قرنیس دیوار
sonic boom دیوار صوتی
niche تو رفتگی در دیوار
partition دیوار تیغه
posters دیوار کوب
poster دیوار کوب
embankments دیوار خاکی
mural دیوار نما
murals دیوار نما
cavity wall دیوار صندوقهای
cavity wall دیوار دو جداره
cavity walls دیوار صندوقهای
abutment دیوار پشتیبان
an interstice in a wall ترک در دیوار
cavity walls دیوار دو جداره
embankment دیوار خاکی
buttressing شمع پشتیبان دیوار
wall socket پریز روی دیوار
pile planking دیوار سپر فولادی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com