English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
dwarf wall دیوار نیمه
Other Matches
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
seahorses رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
murage مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
cmos روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semipublic نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate نیمه نیمه روی هم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous نیمه درخشان نیمه مجلل
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
adjacent نزدیک دیوار به دیوار
half life نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
semis نیمه
half deck نیمه پل
moiety نیمه
mid- نیمه
part way نیمه
semi نیمه
division line خط نیمه
midnight نیمه شب
mid نیمه
in noon of night در نیمه شب
stiffish نیمه شق
wall-to-wall از دیوار به دیوار
f. with the woll دیوار
face wall دیوار بر
fences دیوار
fence دیوار
walls دیوار
bulkheads دیوار
wellhead سر دیوار
enclosure wall دیوار بر
wall دیوار
alignment frontage بر دیوار
walls have ears دیوار
coping سر دیوار
counter-scrap دیوار
cope سر دیوار
bulwarks دیوار
bulwark دیوار
bulkhead دیوار
partitions دیوار
partition دیوار
curtains دیوار
subliminal نیمه خوداگاه
semidivine نیمه الهی
half loaded سلاح نیمه پر
subsaline نیمه شور
semi نیمه تاحدی
semidivine نیمه خدا
semiliquid نیمه مایع
semicrystalline نیمه بلورین
subfossil نیمه سنگواره
subarid نیمه خشک
half faced نیمه کاره
semidome نیمه گنبد
semierect نیمه ایستاده
subacute نیمه حاد
foreconscious نیمه هشیاری
semierect نیمه قائم
semidetached نیمه مجزا
subovate نیمه بیضی
subadult نیمه بالغ
semidomesticated نیمه اهلی
semis نیمه تاحدی
semifinal نیمه نهایی
subliminally نیمه خوداگاه
semimobile نیمه متحرک
semipro نیمه حرفهای
semipublic نیمه همگانی
semilate نیمه دیررس
semireligious نیمه مذهبی
semirigid نیمه سخت
semiskilled نیمه ماهر
backcourt نیمه دفاعی
semisolid نیمه جامد
half-time نیمه نخست
semilog نیمه لگاریتمی
before mid night قبل از نیمه شب
semiprivate نیمه خصوصی
semilustrous نیمه درخشنده
semilogarithmic نیمه لگاریتمی
semiopaque نیمه شفاف
brow ague درد نیمه سر
semiopaque نیمه کدر
semiparasitic نیمه انگلی
semipermanent نیمه جاودان
semipermeable نیمه تراوا
semisynthetic نیمه ترکیبی
semiterrestrial نیمه خاکی
semigloss نیمه درخشان
semiofficial نیمه رسمی
semiformal نیمه رسمی
semifluid نیمه ابکی
semisynthetic نیمه مصنوعی
solid state نیمه هادی
semifixed نیمه ثابت
halfway نیمه راه
midway نیمه راه
semigloss نیمه شفاف
semi finals نیمه نهایی
semi-finals نیمه نهایی
semitranslucent نیمه کدر
semitranslucent نیمه شفاف
semitransparent نیمه شفاف
semitropic نیمه گرمسیری
semihard نیمه محکم
demigod نیمه خدا
semivitrified نیمه شیشهای
semihard نیمه سخت
shaly clay رس نیمه بلوری
half mast high نیمه افراشته
semicivilized نیمه متمدن
semiarid نیمه خشک
aileron نیمه سنتوری
aileron نیمه لچکی
semiarboreal نیمه درختی
semiaquatic نیمه ابزی
semiactive نیمه فعال
semi trailer نیمه یدک
nocturn عبادت نیمه شب
subconscious نیمه هشیار
semicinductor نیمه رسانا
midwatch پاس نیمه شب
midyear نیمه سال
semicinductor نیمه هادی
middle watch نگهبانی نیمه شب
semiautomatic نیمه خودکار
subconsciously نیمه اگاه
subconsciously نیمه هشیار
partial fixing نیمه گیرداری
partially hearing نیمه شنوا
semi official نیمه رسمی
second half نیمه دوم
preconscious نیمه هشیار
quasi private نیمه خصوصی
quasi public نیمه دولتی
quasi public نیمه عمومی
quasi commercial نیمه بازرگانی
quasi concave نیمه مقعر
quasi convex نیمه محدب
semi skilled نیمه ماهر
translucent نیمه شفاف
first half نیمه نخست
partially sighted نیمه بینا
drafts نیمه نهایی
drafted نیمه نهایی
draft نیمه نهایی
subconscious نیمه اگاه
half-bat آجر نیمه
half-column نیمه ستون
part-time نیمه وقت
part time نیمه وقت
half نیمه نخست
semi conductor نیمه هادی
semicrystalline نیمه متبلور
parboiled نیمه پختن
parboil نیمه پختن
semicolonialism نیمه مستعمراتی
semicolonial نیمه مستعمره
half tracked نیمه شنی
midsummer نیمه تابستان
semicolonial نیمه ازاد
left heart نیمه چپ قلب
parboiling نیمه پختن
parboils نیمه پختن
half time نیمه بازی
semiconscious نیمه بیهوش
half way نیمه راه
halvers نیمه مشترک
semiconscious نیمه اگاه
half-mast نیمه افراشتن
semiconscious نیمه هوشیار
half-mast نیمه افراشتگی
inchoate نیمه تمام
partial نیمه کامل
semi mechanization نیمه مکانیزه
semi-precious نیمه بهادار
semi-final نیمه نهایی
semi-conscious در حال نیمه غش
semi literate نیمه نویسا
semi-conscious نیمه بیهوش
semi-conscious نیمه هشیار
semi independent نیمه مستقل
semi-precious نیمه گرانبها
sub-tropical نیمه حاره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com