Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
bell's bund
دیوار هدایت کننده اب
Other Matches
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
directors
هدایت کننده
director
هدایت کننده
baffles
دیوار ارام کننده
baffled
دیوار ارام کننده
baffling
دیوار ارام کننده
baffle
دیوار ارام کننده
abamurus
[مستحک کننده دیوار]
dredging ladder
هدایت کننده سطل
ballistic director
هدایت کننده بالیستیکی
directors
هدایت کننده اتش
conducting staff
ستاد هدایت کننده
director
هدایت کننده اتش
channelising island
سکوی هدایت کننده
guideway
شیار هدایت کننده
directing staff
ستاد هدایت کننده
ortho director
هدایت کننده به موقعیت ارتو
meta director
هدایت کننده به موقعیت متا
para director
هدایت کننده به موقعیت پارا
ortho para director
هدایت کننده به موقعیتعای ارتو- پارا
diastereotopic group
گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
coaxing
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxes
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coaxed
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
co axial cable
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
coax
کابلی که یک هسته مرکزی دارد و یک لایه محافظه و یک هدایت کننده دو جداره
guidance
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
terminal guidance
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
homing guidance
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
maces
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
mace
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
beamrider
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
cylinder baffles
صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
inertial guidance
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
rocketeer
هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
plane director
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
conductance
ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
adjacent
نزدیک دیوار به دیوار
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
azimuth guidance
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
coping
سر دیوار
bulkhead
دیوار
bulkheads
دیوار
partitions
دیوار
wall
دیوار
partition
دیوار
fences
دیوار
enclosure wall
دیوار بر
wellhead
سر دیوار
bulwarks
دیوار
face wall
دیوار بر
cope
سر دیوار
counter-scrap
دیوار
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
walls have ears
دیوار
bulwark
دیوار
alignment frontage
بر دیوار
fence
دیوار
walls
دیوار
f. with the woll
دیوار
curtains
دیوار
steerage
هدایت
direction
هدایت
leads
هدایت
navigators
هدایت گر
lead
هدایت
conduction
هدایت
guidance
هدایت
total conductivity
هدایت کل
leading
هدایت
conductance
هدایت
navigator
هدایت گر
transduction
هدایت
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوار صندوقهای
cavity walls
دیوار صندوقهای
partition wall
دیوار تیغه
cranny
شکاف دیوار
embankments
دیوار خاکی
one brick wall
دیوار یک اجره
clay wall
دیوار چینه
sea dike
دیوار ساحلی
embankment
دیوار خاکی
cobwall
دیوار کاهگلی
gravity wall
دیوار وزنی
guide bank
دیوار هادی سد
retaining wall
دیوار ضامن
niche
تو رفتگی در دیوار
niches
تو رفتگی در دیوار
weephole
راه اب در دیوار
outwall
دیوار بیرونی
coping
قرنیس دیوار
partitions
دیوار تیغه
partition
دیوار تیغه
an interstice in a wall
ترک در دیوار
counterfort
دیوار تکیه
quay
دیوار ساحلی
enclosure
دیوار حصارکشی
enclosures
دیوار حصارکشی
abutment
دیوار پشتیبان
common wall
دیوار مشترک
mural
دیوار نما
cavity walls
دیوار دو جداره
weephole
ابرو دیوار
murals
دیوار نما
retaining wall
دیوار حائل
counterfort
دیوار تقویتی
panel wall
اگین دیوار
quays
دیوار ساحلی
party wall
دیوار مشترک
spine wall
دیوار اساسی
conservative wall
دیوار باغچه
dwarf wall
دیوار نیمه
sonic booms
دیوار صوتی
hollow walls
دیوار دو جداره
lie-by
تو رفتگی دیوار
load-bearing
دیوار باربر
sonic boom
دیوار صوتی
front wall
دیوار جلو
tow brick wall
دیوار دو اجری
tow brick wall
دیوار دواجره
the pictures on the wall
ی روی دیوار
petard
بمب دیوار کن
gable wall
دیوار سنتوری
load bearing wall
دیوار باربر
load bearing wall
دیوار حمال
sleeper wall
دیوار کرسی
allering
کنگره دیوار
interior wall
دیوار داخلی
bearing wall
دیوار بارگیر
inwall
دیوار گرفتن
bay
فرورفتگی دیوار
party walls
دیوار مشترک
batter of wall
میل دیوار
thickness of a wall
کلفتی دیوار
thickness of a wall
ضخامت دیوار
bailey
دیوار بیرونی
cordons
سرپوش دیوار
quay wall
دیوار بارانداز
cordon
سرپوش دیوار
key wall
دیوار اب بند
batter of a wall
میل دیوار
dike
دیوار مانع
batter of a wall
شیب دیوار
bearing wall
دیوار باربر
sidewall
دیوار پهلویی
septate
دیوار دار
wall paint
رنگ دیوار
non bearing wall
دیوار تیغه
curtain wall
دیوار پردهای
wall insulator
عایق دیوار
mason up
ساختن دیوار
wall opening
روزنه دیوار
vallation
دیوار خاکی
wall lining
اندود دیوار
rear wall
دیوار پشت
wall lining
پوشش دیوار
cross wall
دیوار همبر
posters
دیوار کوب
load-bearing wall
دیوار حمال
decorated wall
دیوار تزیینی
side wall
دیوار پهلویی
render a wall
استرکشی دیوار
gable wall
دیوار لچکی
cut off
دیوار اببند
shear wall
دیوار برشی
non load bearing wall
دیوار تیغه
seawall
دیوار یا سد دریایی
outer wall
دیوار خارجی
poster
دیوار کوب
cut off wall
دیوار جداکننده
navigates
هدایت کردن
navigating
هدایت کردن
conduction
هدایت تنظیم
conduction
هدایت گرم
conduct of fire
هدایت تیراندازی
navigate
هدایت کردن
conductance
میزان هدایت
conductive
قابل هدایت
guides
هدایت کردن
superconductivity
فوق هدایت
navigated
هدایت کردن
conned
هدایت کردن
conduction velocity
سرعت هدایت
conning
هدایت کردن
conning tower
برج هدایت
cons
هدایت کردن
guide
هدایت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com