English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
English Persian
bureaucracies دیوان سالاری
bureaucracy دیوان سالاری
Search result with all words
bureaucracies کاغذ پرانی دیوان سالاری
bureaucracy کاغذ پرانی دیوان سالاری
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
Other Matches
timocratic وابسته به شرف سالاری یامالک سالاری
triarchy سه تن سالاری
technocracy فن سالاری
technocracies فن سالاری
meritocracy نخبه سالاری
patternalism پدر سالاری
meritocracy شاینده سالاری
meritocracies نخبه سالاری
meritocracies شاینده سالاری
militarism ارتش سالاری
timocracy مالک سالاری
timocracy شرف سالاری
territoriality کلیسا سالاری
territorialism کلیسا سالاری
growthmanship رشد سالاری
stratocracy سرباز سالاری
patriarchies پدر سالاری
technocracy شگرد سالاری
technocracies شگرد سالاری
theocracy دین سالاری
theocracy یزدان سالاری
theocracies دین سالاری
theocracies یزدان سالاری
aristocracy اشراف سالاری
aristocracies اشراف سالاری
patriarchy پدر سالاری
elitism نخبه سالاری
theocrat طرفدار یزدان سالاری
theocratic مربوط به خدا سالاری
matriarchy مادر سالاری شه مادری
matriarchies مادر سالاری شه مادری
office-holder دیوان گر
office-holders دیوان گر
starkers دیوان
divan دیوان
diwan دیوان
chancellery دیوان
bureau دیوان
bureaus دیوان
tribunal دیوان
tribunals دیوان
patriarchal وابسته به پدر سالاری یاپدرشاهی
arbitral tribunal دیوان داوری
tribunal of arbitration دیوان داوری
bureaucratic دیوان سالارانه
office-holder دیوان سالار
tribunals دیوان محاکمات
office-holders دیوان سالار
devitry گروه دیوان
prose work دیوان منثور
poetical works دیوان شعر
tribunal دیوان محاکمات
supreme court دیوان تمیز
financial tribunal دیوان محاسبات
prose work دیوان نثر
hight court of cassetion دیوان عالی تمیز
high court of cassation دیوان عالی تمیز
supreme court دیوان عالی کشور
hight court of cassetion دیوان عالی کشور
high court of cassation دیوان عالی کشور
assocation justise مستشار دیوان عالی
Chief Justice رئیس دیوان عالی
Chief Justices رئیس دیوان عالی
to hold an a دیوان منعقد کردن
distinguished investigated by the رای دیوان عالی کشور
justice of supreme court مستشار دیوان عالی کشور
iran u.s. claims tribunal دیوان دعاوی ایران و امریکا
permanent court of international arbitra دیوان دایمی داوری بین المللی
bureaucrat مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com