Dictiornary-Farsi | دیود اولیه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
input diode	دیود اولیه


Other Matches

duodide	دیود مضاعف دیود دوبل
Ideal City	[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication	گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data	دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration	احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
semiconductor diode	دیود
two electrode valve	دیود
crystal diode	دیود
crystal rectifier	دیود
z diode	دیود "زد"
diode	دیود
basic issue list	اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
crystal diode	دیود بلوری
zener diode	دیود زینر
zener	دیود زنر
input diode	دیود ورودی
zener diode	دیود زنر
zener	دیود زینر
z diode	دیود زنر
double diode	دیود مضاعف
double diode	دیود دوبل
tunnel diode	دیود تانل
tunel diode	دیود تونلی
tunel diode	دیود نقبی
silicon diode	دیود سیلیسیمی
diode lamp	دیود دورانی
duodide	زوج دیود
centering diode	دیود مرکزگذار
magneto diode	دیود مغناطیسی
tunnel diode	دیود تونلی
interference inverter	دیود پارازیت گیر
light emitting diode	دیود ناشر نوری
high tension diode	دیود فشار قوی
tunnel diode	مهندسی دیود تانل
lith emitting diode	دیود ساتع نور
silicon detector	دیود سیلیسیم دار
rectifier	دیود [فیزیک] [مهندسی]
diode	دیود [فیزیک] [مهندسی]
dogmatic marxism	مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
photodiode	دیود حساس نسبت به نور
light emitting diode	دیود ساطع کننده نور
high back resistance diode	دیود با مفاومت معکوس بالا
high back resistance diode	دیود با مقاومت معکوس زیاد
zener diode stabilization	تثبیت کنندگی دیود زنر
high back resistance diode	مقاومت دیود در بایاس مخالف
led	دیود ساطع کننده نور
double base diode	دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
light	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
lighted	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
led	یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
rudimentary	اولیه
initial	اولیه
initialling	اولیه
primeval	اولیه
primary	اولیه
initials	اولیه
preliminary	اولیه
initialing	اولیه
initialled	اولیه
early	اولیه
elementary	اولیه
initialed	اولیه
primal	اولیه
fundamental	اولیه
preliminaries	اولیه
first generation	اولیه
earliest	اولیه
raw	اولیه
dispersion	اولیه
basic	اولیه
basics	اولیه
primitive	اولیه
basic speed	سرعت اولیه
basic size	اندازه اولیه
basic requisition number	درخواست اولیه
initial velocity	سرعت اولیه
initial speed	سرعت اولیه
input coordinate	مختصات اولیه
input voltage	ولتاژ اولیه
primery voltage	ولتاژ اولیه
initial strength	استحکام اولیه
breaking down train	راه اولیه
input current	جریان اولیه
initial value	مقدار اولیه
basic standard	استاندارد اولیه
input speed	سرعت اولیه
basic data	اطلاعات اولیه
input coupling	تزویج اولیه
primary body	جسم اولیه
prereduction	کاهش اولیه
preliminiary work	کار اولیه
input attenuation	میرائی اولیه
pre loading	بارگیری اولیه
pre load	بار اولیه
pre assembly	نصب اولیه
base loading	بار اولیه
input attenuation	دمفونگ اولیه
input admittance	ادمیتانس اولیه
input capacitance	فرفیت اولیه
initialize	مقداردهی اولیه
input capacitor	خازن اولیه
input circuit	مدار اولیه
basic branch	رسته اولیه
primary center	مرکز اولیه
input unit	واحد اولیه
input data	دادههای اولیه
first notions	تصورات اولیه
input noise	پارازیت اولیه
input information	اطلاعات اولیه
input gap	فاصله اولیه
input function	تابع اولیه
input frequency	فرکانس اولیه
input electrode	الکترود اولیه
input tape	نوار اولیه
first cost	هزینه اولیه
drawing key	طرح اولیه
input signal	سیگنال اولیه
elementary cell	پیل اولیه
feed stock	مواد اولیه
input reactance	راکتانس اولیه
first aids	کمکهای اولیه
first cause	علت اولیه
historical costs	هزینه اولیه
i.c.	حالت اولیه
initial cost	هزینه اولیه
initial level	سطح اولیه
input transformer	ترانسفورماتور اولیه
initial mass	جرم اولیه
initial point	نقطه اولیه
input translator	مترجم اولیه
initial reserves	ذخایر اولیه
cogging train	مسیر اولیه
initial condition	شرط اولیه
input drift	رانش اولیه
input terminal	ترمینال اولیه
incunabula	مراحل اولیه
initial acceleration	شتاب اولیه
initial capital	سرمایه اولیه
input time	زمان اولیه
opening capital	سرمایه اولیه
initial condition	شرایط اولیه
input stage	طبقه اولیه
primery terminal	ترمینال اولیه
stocked	ماده اولیه
stocked	ذخیره اولیه
stock	ماده اولیه
stock	ذخیره اولیه
blueprint	طرح اولیه
archetypes	نمونه اولیه
archetype	نمونه اولیه
prototypes	نمونه اولیه
self aid	کمکهای اولیه
rudiment	اولیه ابتدایی
roughed slab	برامن اولیه
primitive element	عنصر اولیه
primogenitors	اجداد اولیه
priority processing	پردازش اولیه
proto galaxy	کهکشان اولیه
proto planets	سیارههای اولیه
radix	سرچشمه اولیه
raw data	دادههای اولیه
raw products	محصولات اولیه
raw statistics	امارهای اولیه
prototype	نمونه اولیه
integral	تابع اولیه
layouts	طرح اولیه
layout	طرح اولیه
primes	نخستین اولیه
primed	نخستین اولیه
prime	نخستین اولیه
originals	نسخه اولیه
original	نسخه اولیه
velocities	سرعت اولیه
velocity	سرعت اولیه
parent	یکان اولیه
I'll put in the initial outlay , you do the work .	ما یه اولیه از من کار از تو
scheme	طرح اولیه
basic agreement	توافق اولیه
frame agreement	توافق اولیه
master agreement	توافق اولیه
skeleton agreement	توافق اولیه
outline agreement	توافق اولیه
primary cognizance	شناختهای اولیه
raw materials	مواد اولیه
primary products	محصولات اولیه
first aid	کمکهای اولیه
primary standard	استاندارد اولیه
primary storage	انباره اولیه
primary storage	حافظه اولیه
inputted	سیگنال اولیه
base rate	ارزش اولیه
base rates	ارزش اولیه
primary electron	الکترون اولیه
primary emission	صدور اولیه
embryonic	نارس اولیه
primary industries	صنایع اولیه
primary inputs	دادههای اولیه
Aborigine	ساکن اولیه