Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English
Persian
to break the ice
دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
Other Matches
feel up to (do something)
<idiom>
توانایی انجام کاری رانداشتن
encroachment
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments
تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
not to have a prayer of achieving something
کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
inceptive
ابتدائی
preliminary
ابتدائی
preliminaries
ابتدائی
initials
ابتدائی
initialling
ابتدائی
initialled
ابتدائی
initialing
ابتدائی
initialed
ابتدائی
initial
ابتدائی
primigenial
ابتدائی
prima facia
ابتدائی
inchoative
ابتدائی
tentative
ابتدائی
rudimental
بدوی ابتدائی
preliminary budget
بودجه ابتدائی
preliminary school
مدرسه ابتدائی
initial expenses
هزینه ابتدائی
ingressive
بدوی ابتدائی
preliminary expenses
هزینههای ابتدائی
incipiently
بطور ابتدائی یا بدوی
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
incipient stages
مراحل نخستین یا ابتدائی
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
rest
دیگران
rests
دیگران
regrad for others
ملاحظه دیگران
aside
جدااز دیگران
regard for others
رعایت دیگران
regard for others
ملاحظه دیگران
regard for others
واهمه از دیگران
et al
مخفف و دیگران
What do the others say?
دیگران چه می گویند؟
asides
جدااز دیگران
breaches
تجاوز به حقوق دیگران
take after
<idiom>
مثل دیگران رفتارکردن
breached
تجاوز به حقوق دیگران
breach
تجاوز به حقوق دیگران
mind reader
کاشف افکار دیگران
steal one's thunder
<idiom>
قاپیدن کلام دیگران
to live at the expense of society
بار دیگران شدن
draw away
دیگران را پست سرگذاشتن
infringement on others rights
تخطی به حقوق دیگران
infringer
متخطی به حقوق دیگران
one-upmanship
<idiom>
توانایی سر بودن از دیگران
as a warning to others
برای عبرت دیگران
an outrage upon justice
پایمال سازی حق دیگران
dummy
الت دست دیگران
dummies
الت دست دیگران
mind reading
کشف افکار دیگران
individualises
از دیگران جدا کردن
to pull the strings
دیگران را الت قراردادن
individualizing
از دیگران جدا کردن
individualizes
از دیگران جدا کردن
individualized
از دیگران جدا کردن
individualize
از دیگران جدا کردن
individualising
از دیگران جدا کردن
individualised
از دیگران جدا کردن
vicarious saccifice
خودش به جای دیگران
spoilsman
محل عیش دیگران
mind readers
کاشف افکار دیگران
prevenance
توجه باحتیاجات دیگران
prepotent
نیرومندتر از دیگران غالب
under one's belt
<idiom>
استفاده از تجارب دیگران
spoiler
محل عیش دیگران
to trespass
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to i. upo other's rights
بحقوق دیگران تجاوز کردن
to mack i. about a person
در باره کسی از دیگران جویاشدن
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
interlope
پادرمیان کار دیگران گذاردن
john aleay jones
جان که نام دیگران جوتراست
To pick other peoples brains.
از افکار دیگران استفاده کردن
To put ones nose into other peoples affairs .
درکار دیگران فضولی کردن
i do not know;try the others
من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
scapegoats
کسی راقربانی دیگران کردن
Pry not into the affair of others.
<proverb>
در کار دیگران مداخله مکن .
proportion
اندازه چیزی در برابر با دیگران
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoat
کسی را قربانی دیگران کردن
splurge
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to be the odd one out
<idiom>
نامشابه
[دیگران در گروهی]
بودن
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
draw away
جلوتر از دیگران حرکت کردن
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
scapegoat
کسی که قربانی دیگران شود
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
splurges
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
run away with
<idiom>
سربودن ،بهتراز دیگران بودن
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
splurging
ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
to put in a piece of work
بخشی از کار دیگران را انجام دادن
upstaging
توجه دیگران را به خود جلب کردن
Be quiet so as not to wake the others.
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
peeping Tom
<idiom>
کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
go (someone) one better
<idiom>
کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
cool one's heels
<idiom>
به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
To lay one self open to ridicule .
خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
swim against the tide/current
<idiom>
کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
upstages
توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged
توجه دیگران را به خود جلب کردن
oddball
<idiom>
کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
have a way with
<idiom>
تحت نفوذ قرار دادن دیگران
poked
سکه زدن فضولی در کار دیگران
poking
سکه زدن فضولی در کار دیگران
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiarises
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
plagiarising
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to throw one's lot
با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
plagiarized
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarist
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistically
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
pokes
سکه زدن فضولی در کار دیگران
plagiarised
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to interject a remark
سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
claptrap
سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
spoilsports
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
plagiarizing
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
spoilsport
کسی که عیش دیگران را منغص میکند
sadist
کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
poke
سکه زدن فضولی در کار دیگران
His happiness consists in helping others.
خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
She is more culpable than the others.
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
self enforcing
دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
to herd with other people
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
exclucivism
بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
Schadenfreude
لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
bohemian
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
ignores
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
totaquina
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquine
داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
ignore
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sport
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
sported
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
ignoring
تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
noctule
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
sports
پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
These pants do not look any different than the others.
به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
misprision
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
livery stable
اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
fast talker
<idiom>
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
Eavesdrop
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
to pound the filed
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
to bring somebody into line
زور کردن کسی که خودش را
[به دیگران]
وفق بدهد یا هم معیار بشود
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the.
<proverb>
مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building blocks
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building block
واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
lifemanship
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filter
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters
مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
conspicuious consumption
مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
Baldenfreude
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
caveator
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
link
برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com