Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
it is allup with him
دیگر امیدی ندارد
Other Matches
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
the interest of it is gone
دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
Your passport is no longer valid.
گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
frustration
نا امیدی
frustrations
نا امیدی
disappointedly
بنا امیدی
despondingly
بنا امیدی
despondently
بنا امیدی
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
The doctors dont think she wI'll live.
پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
chip
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
metafile
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
flicker free
ی ندارد
there is no style about her
ندارد
it does not weigh with me
ندارد
there is no limit to it
حد ندارد
he is not of that stamp
را ندارد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
he has an a. to grind
غرضی ندارد
there is no limit to it
اندازه ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
عیب ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
مقصودی ندارد
No problem at all. It is quite all right .
مانعی ندارد
he has no excuse what
عذری ندارد
Don’t mention it.
قابلی ندارد.
he has no manners
اداب ندارد
he hasno notion of going
سر رفتن ندارد
he has nothing of his own
چیزی ندارد
it does not matter
اهمیت ندارد
he has no temperature to day
امروز تب ندارد
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
it is a soft snap
کاری ندارد
he is out of huomor
دماغ ندارد
it lacks soul
روح ندارد
no matter
اهمیت ندارد
no object
اهمیت ندارد
it is well enough
عیبی ندارد
it is nothing out of the way
غرابتی ندارد
It is no trouble at all.
زحمتی ندارد
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
Nothing is quite impossible.
کارنشد ندارد
dont mention it
اهمیت ندارد
hadn't
ندارد نبایستی
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
it is nothing new
تازگی ندارد
There is nothing to be ashamed lf .
( اینکار ) خجالت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
he is nothing to me
بتمن خویشی ندارد
it is of no importance
هیچ اهمیت ندارد
He cant stand the sight of us.
چشم ندارد ما را ببیند
This does not apply to . . .
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it is of little worth
چندان ارزشی ندارد
it is indifferent to me
برای من چه اهمیتی ندارد
he is short of hands
کارگر کافی ندارد
it differs nothing from
هیچ فرقی با .....ندارد
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
تقلب عاقبت ندارد
it is of no moment
هیچ اهمیت ندارد
he means well
قصد بدی ندارد
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
it matters little
چندان اهمیت ندارد
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
his intentions are good
خیال بدی ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
infinite
حلقهای که خروج ندارد.
It doesnt look nice . It is useemly.
صورت خوشی ندارد
she cannot bear heat
طاقت گرما را ندارد
it takes two to tango
<idiom>
[یک دست صدا ندارد]
that in nothing to me
برای من اهمیتی ندارد
de facto standard
سسهای اعتبار به آن ندارد
many hands make light work
<proverb>
یک دست صدا ندارد
Nothing is impossible .
کار نشد ندارد
crying is useless
گریه سودی ندارد
there is no reason
هیچ دلیل ندارد
domains
برنامهای که حق کپی ندارد
domain
برنامهای که حق کپی ندارد
irons in the fire
<idiom>
وقت سرخاراندن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
ربطی به موضوع ندارد
he is indisposed to go
میل برفتن ندارد
he is at a loose end
کار معینی ندارد
there is no exception to that rule
ان قانون استثناء ندارد
he hasno notion of going
میل رفتن ندارد
he hasno notion of going
خیال رفتن ندارد
That's not so!
این حقیقت ندارد!
h does not w.much
چندان وزنی ندارد
That is quitw O. K. That is fine.
هیج اشکالی ندارد
She never gets any gratitude .
دستش نمک ندارد
it boots not to complain
گله گذاری سودی ندارد
It is in the bag . It is a dead cert.
ردخورد ندارد (حتمی است )
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
from immemorial times
اززمانی که کسی بیاد ندارد
He hasnt a mind of his own.
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
confession and avoidance
باط ندارد و اثرش به سوداوست
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
he does nothing but talk
کاری جزحرف زدن ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
There is nothing wrong with it.
این هیچ ایرادی ندارد.
e. wear
پارچه ایی که مرگ ندارد
he has no friends
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
time out of minds
زمانی که کسی یاد ندارد
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
It isn't anything like her.
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
His knowledge has no limits.
دانش اوحد واندازه ای ندارد
His greed knows no limits.
حرص وطمع اش اندازه ندارد
netblock
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
His remarks are unfounded.
حرفهایش پایه واساسی ندارد
you are welcome
کاری نکردم اهمیت ندارد
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
they are of no historical
هیچ اهمیت تاریخی ندارد
The full man does not understand a hungry one .
<proverb>
سیر از گرسنه خبر ندارد .
A logical remark has no answer.
<proverb>
یرف یساب جواب ندارد .
there is no precedent for this
این چیز سابقه ندارد
there is no p of his going
رفتن وی هیچ امکان ندارد
there is no occasion for fear
ترس هیچ مورد ندارد
It is pointless for her to come here .
موضوع ندارد اینجا بیاید
The very idea !
معنی ندارد ! ( قبیح است )
It doesnt matter. it is nothing.
چیزی نیست ( عیب ندارد )
it does not matter
عیب ندارد چیزی نیست
it is of no use talking
سخن گفتن سودی ندارد
null
رشتهای که هیچ حرفی ندارد
it is not worth my while
نمیارزد برای من ارزش ندارد
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
کارش حساب وکتابی ندارد
My French is not up to much.
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
it is immaterial
ناچیز است اهمیت ندارد
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
The dilemma has no simple answers.
این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
He makes a hundred jugs of which not one has a han.
<proverb>
صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
This is treason, pure and simple.
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
He has a poor service record in this company.
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
they call him mister
یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
The poor fellow ( guy ) is restless.
بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
neither fish nor fowl
<idiom>
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
linear
برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
it is not pervious to reasonov
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
singleton
ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
It doesnt make any difference to me .
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
It is a case of tit for tat .
چیزی که عوض داد گله ندارد
it is not true that he is dead
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
Your proposal has little practical value .
پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
sole tenant
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
coram non judice
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
There are no vacancies at the hotel.
هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
irreligionist
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
no branch
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
blind letter
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
unconditional
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
he has no enterprise
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
There is no harm in trying.
امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is no disagreement among us.
اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
no address operation
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
He is in a bad way (poor circumstances).
وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
He is only half a man .
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
He hasn't had much of an appetite lately.
به تازگی او
[مرد]
هیچ اشتها ندارد.
He has not enough experience for the position.
برای اینکار تجربه کافی ندارد
monogamist
مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
These statistics speak for themselves.
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
camera-shy
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
There is no argument about that.
حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
There is nothing to it .
هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
It is no use crying over spilt milk .
<proverb>
بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
bohemians
که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
outpensioner
کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
gentleman at large
کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com