English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
[be] no chicken دیگر جوان نبودن
Other Matches
to be no more دیگر نبودن
differs شبیه چیز دیگر نبودن
differ شبیه چیز دیگر نبودن
differed شبیه چیز دیگر نبودن
differing شبیه چیز دیگر نبودن
He is not young anymore. او [مرد] دیگر جوان ن [یست] .
interplant کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
yonker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock جوان ژیگولو جوان جلف
princox جوان ژیگولو جوان جلف
nonneutralities of income taxation خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
lacks نبودن
lacked نبودن
lack نبودن
absence نبودن
absences نبودن
twiddle one's thumbs <idiom> مشغول نبودن
disagrees موافق نبودن
eccentric هم مرکز نبودن
disagreeing موافق نبودن
be off one's duty سر خدمت نبودن
to be at ease راحت نبودن
bushes در فرم نبودن
bush در فرم نبودن
to go out of fashion دیگرمتداول نبودن
to be out of heart سرخلق نبودن
eccentrics هم مرکز نبودن
disagree موافق نبودن
haze روشن نبودن مه
no new is good new نبودن خبر
stand-offs محشور نبودن
inedibility ماکول نبودن
disagreed موافق نبودن
inapplicability عملی نبودن
stand-off محشور نبودن
stand off محشور نبودن
to retire in to oneself معاشر نبودن
misbeseem زیبنده نبودن
unconditionality معلق نبودن
run short <idiom> کافی نبودن
to be left in disbelief <idiom> قابل فهم نبودن
no cigar <idiom> موافق نبودن ،رد کردن
out of kilter <idiom> دربالانس خوبی نبودن
out of step <idiom> دریک گام نبودن
unanswered همردیف نبودن حریف
displeases خوش ایند نبودن
misbeseem نیامدن به نبودن برای
displease خوش ایند نبودن
no deal <idiom> موافق نبودن ،رد کردن
dishonours قابل پرداخت نبودن
inapprehensibility قابل درک نبودن
dishonors قابل پرداخت نبودن
dishonoring قابل پرداخت نبودن
to be under a person p زیرحمایت کسی نبودن
dishonouring قابل پرداخت نبودن
dishonoured قابل پرداخت نبودن
dishonored قابل پرداخت نبودن
dishonour قابل پرداخت نبودن
no great shakes <idiom> حدوسط ،مهم نبودن
callant جوان
beardless جوان
callan جوان
adolescents جوان
young persons جوان
yoth جوان
adolescent جوان
dells زن جوان
fries جوان
youth جوان
younger جوان
youths جوان
young جوان
lass زن جوان
juvenescent نو جوان
molls زن جوان
moll زن جوان
dell زن جوان
lasses زن جوان
frying جوان
fry جوان
inexpressiveness زیان دار نبودن گنگی
sell out <idiom> صادق نبودن ،فرختن راز
indulging مخالف نبودن رها ساختن
mismatch متناسب نبودن ناجور بودن
misbecome زیبنده نبودن ناجوربودن برای
fluctuate ثابت نبودن موج زدن
fluctuated ثابت نبودن موج زدن
fluctuates ثابت نبودن موج زدن
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
not my cup of tea <idiom> باب طبع کسی نبودن
run of the mill برجسته نبودن در جنس متوسط
run-of-the-mill برجسته نبودن در جنس متوسط
throw together <idiom> عجله داشتن ومراقب نبودن
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
indulges مخالف نبودن رها ساختن
let the chips fall where they may <idiom> نگران نتیجه یک کشف نبودن
indulged مخالف نبودن رها ساختن
goof off <idiom> کار نکردن یاجدی نبودن
forlackof shoes بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
indulge مخالف نبودن رها ساختن
miscast برای نقش خودمناسب نبودن
acatamathesia قادر بدرک سخن نبودن
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
youthful جوان باطراوت
snot جوان گستاخ
nag اسب جوان
nagged اسب جوان
young smith اسمیت جوان
nags اسب جوان
young and old پیر و جوان
young population جمعیت جوان
youngish نسبتا جوان
lionet شیر جوان
rejuvenation جوان سازی
ephebophilia جوان خواهی
peachick جوان خودفروش
punks جوان ولگرد
playboys جوان دخترباز
playboys جوان عیاش
swain جوان روستایی
playboy جوان دخترباز
punk جوان ولگرد
floozy زن جوان بوالهوس
juvenescent تازه جوان
juvenescent جوان شونده
to die young جوان مردن
immature soil خاک جوان
youngish جوان وار
gigolo جوان جلف
gigolos جوان جلف
playboy جوان عیاش
boyo پسربچه جوان
beau جوان شیک
puss دخترک زن جوان
yong lion شیر جوان
trull دختر جوان
insenescible همیشه جوان
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
write off <idiom> پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
bark is worse than one's bite <idiom> به بدی چیزی که به نظر میرسه،نبودن
to sit heavy on the stomach گوارا نبودن دیر هضم بودن
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
yoth شخص جوان جوانمرد
sowed ماده خوک جوان
sow ماده خوک جوان
sows ماده خوک جوان
youths شباب شخص جوان
juvenescence حالت جوان شدن
skipjack جوان ژیگولووخود نما
cora [سر ستونی در شکل زن جوان]
rejuvenation دوباره جوان سازی
rejuvenated دوباره جوان کردن
rejuvenates دوباره جوان کردن
rejuvenesce دوباره جوان شدن
rejuveoize دوباره جوان شدن
rejuvenating دوباره جوان کردن
young turk افسر جوان افراطی
agerasia پیر جوان نما
hooligan جوان اوباش صفت
rejuvenate دوباره جوان کردن
filly دختر شوخ و جوان
rejuveoize دوباره جوان کردن
youth شباب شخص جوان
fillies دختر شوخ و جوان
hooligans جوان اوباش صفت
to wear one's years well خوب ماندن جوان
asleep at the switch <idiom> متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
off balance <idiom> فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
stand pat <idiom> ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
narcissus جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
spring chicken <idiom> شخص جوان (بصورت منفی)
maid دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
maids دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
You are 5 years younger than me. شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
johnny جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
gill flirt زن جوان سبک وهرزه دخترول
yuppies جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperone نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone همراه دختران جوان رفتن
chaperones همراه دختران جوان رفتن
kitties دختر جوان زن سبک و جلف
kitty دختر جوان زن سبک و جلف
yuppie جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
chaperones نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons نگهبان یاملازم خانمهای جوان
macaroni ماکارونی جوان خارج رفته
chaperons همراه دختران جوان رفتن
sweetbread تیموس حیوانات جوان دنبلان
chaperon نگهبان یاملازم خانمهای جوان
sylphid زن جوان وزیبا وباریک اندام
junker جوان نجیب زاده المانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com