Dictiornary-Farsi | دیگر رخ نداد. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.


Other Matches

He answered nothing.	اصلا جواب نداد
He gave the inemy no respite .	به دشمن مهلت نداد
He didnt return (acknowledge) my greetings.	جواب سلام مرا نداد
it did not meet our views	منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
rat out on <idiom>	مجبور کردن شخص به کاری که دوست نداد
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
he is no more	او دیگر
another	دیگر
furthers	دیگر
next	دیگر
one an other	یک دیگر
thence	دیگر
anymore	دیگر
again	دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
no more	دیگر نه
alternative	شق دیگر
secus	از دیگر سو
else	دیگر
furthering	دیگر
others	دیگر
alternatives	دیگر
other	دیگر
alternative	دیگر
furthered	دیگر
alternatives	شق دیگر
further	دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
on more	بار دیگر
in fact	به عبارت دیگر
videlicet	به عبارت دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
about-faces	جهت دیگر
about-faces	سوی دیگر
about-face	جهت دیگر
about-face	سوی دیگر
about face	جهت دیگر
about face	سوی دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
on the other part	از طرف دیگر
the other two	دوتای دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
no more of that	بس است دیگر
next year	سال دیگر
withil	ازطرف دیگر
others	نوع دیگر
other	نوع دیگر
to wit	بعبارت دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
otherwise	طور دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
yon	ان یکی دیگر ان
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
nevermore	دیگر ابدا
nevermore	هرگز دیگر
never more	هرگز دیگر
variant	نوع دیگر
otherwhere	در مکان دیگر
to be no more	دیگر نبودن
et al	و در جای دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
shunted	به خط دیگر انداختن
shunts	به خط دیگر انداختن
so muchthe worse	دیگر بدتر
otherworld	دنیای دیگر
otherwhile	وقت دیگر
another	یکی دیگر
another	شخص دیگر
shunt	به خط دیگر انداختن
elsewhere	بجای دیگر
elsewhere	درجای دیگر
another guess	نوعی دیگر
another guess	قسمتی دیگر
another day	یک روز دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
aliunde	از منبع دیگر
at a later period	در موقع دیگر
otherwhile	گاه دیگر
otherwhere	جای دیگر
otherwhence	از جای دیگر
otherguess	نوع دیگر
othergates	طور دیگر
othergates	جور دیگر
other people	مردم دیگر
otherguess	جور دیگر
otherguess	بروش دیگر
somewhere else	یک جای دیگر
again	از طرف دیگر
beside	ازطرف دیگر
in other words <idiom>	به کلام دیگر
otherness	چیز دیگر
t' other	بعدی دیگر
tother	بعدی دیگر
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
otherguise	جور دیگر
In our other words.	بعبارت دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
over-	بسوی دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
over	بسوی دیگر
no more	دیگر ن [فعل]
no longer	نه دیگر [زمانی]
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
once	یکبار دیگر
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	طور دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	طور دیگر
like nowhere else <adv.>	بیشتر از هر جای دیگر
pick off	رد شدن از راننده دیگر
yet another	دوباره یکی دیگر
this da y month	یک ماه دیگر از امروز
otherworldly	متوجه دنیای دیگر
the future	دنیای دیگر عقبی
additional production personnel	عوامل دیگر تولد
intervert	سوی دیگر برگرداندن
among others	میان چیزهای دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
hale	سوی دیگر بردن
There is no time left .	دیگر وقتی نمانده
interfere	با سم یک پا به پای دیگر زدن
spacemen	اهل کرات دیگر
they sing small now	دیگر جیک نمیزنند
inter alia	میان اشخاص دیگر
What else can I do?	دیگر چه می توانم بکنم ؟
interferes	با سم یک پا به پای دیگر زدن
among other things	میان چیزهای دیگر
air to air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
close aboard	نزدیک به قایق دیگر
air-to-air	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
It never occurred again	دیگر اتفاق نیفتاد.
onother's money	پول شخصی دیگر
athwart	از طرفی بطرف دیگر
[be] no chicken	دیگر جوان نبودن
again	باز [یکبار دیگر]
adjournments	احاله بوقت دیگر
adjournment	احاله بوقت دیگر
interfered	با سم یک پا به پای دیگر زدن
he no longer went there	دیگر انجا نرفت
i gave him some others	چندتای دیگر به او دادم
it never occurred again	دیگر واقع نشد
i never saw him	دیگر هیچ او را ندیدم
nerf	تصادف با اتومبیل دیگر
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
inter alia	میان چیزهای دیگر
dialog	صحبت با شخص دیگر
it is never the worse	دیگر بدتر که نیست
i never since saw him	از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
IF statement	Gise کار دیگر را
we have no more bread	دیگر نان نداریم
I will be back in 10 minutes.	10 دقیقه دیگر برمیگردم.
dialogue	صحبت با شخص دیگر
itineration	ازیک جابجایی دیگر