Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
pot calling the kettle black
<idiom>
دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه
Search result with all words
the pot calls the kettle black
دیگ بدیگ میگوید رویت سیاه
Other Matches
he talks very indistinctly
بسیار ناشمرده سخن میگوید معلوم نیست چه میگوید
payable at sight
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
he says
میگوید
the finance minister is up
سخن میگوید
he says i do not know
میگوید نمیدانم
he speaks to the purpose
با منظورسخن میگوید
it say in the bible that
در کتاب مقدس میگوید
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
mumbler
کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
jargonist
کسی که به زبان غیرمصطلح سخن میگوید
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
rub someone the wrong way
<idiom>
خشمگین کردن با چیزی که شخص میگوید یا انجام می دهد
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
sights
رویت
sight
رویت
at sight
به رویت
visibility
قابلیت رویت
option of inspection
خیار رویت
macroscopic
قابل رویت
sights
رویت کردن
sight draft
برات به رویت
sight
رویت کردن
visible
قابل رویت
angle of sight
زاویه رویت
apparent
قابل رویت
at sight
بمحض رویت
draft at sight
برات به رویت
seeing
بینش رویت
anchor in sight
لنگر رویت شد
bill pay able at sight
برات رویت
invisible trade
تجارت غیرقابل رویت
visible
نمایان قابل رویت
parallax-free
<adj.>
بدون اختلاف در رویت
visibles
کالاهای قابل رویت
inenarrable
غیر قابل رویت
previews
قبلا رویت کردن
preview
قبلا رویت کردن
invisibles
معاملات غیرقابل رویت
uncovered
واضح قابل رویت غیر سری
visibility
قابلیت دید قابل رویت بودن
prevue
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
What brazen cheek ! Ilike your impudence .
بنازم که خیلی رویت زیاد است ( پررویی) !
Please face me when I'm talking to you.
لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
heliacal
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشیدقابل رویت است
parallax
اختلاف رویت با در نظر گرفتن محل دید نافر
discrimination
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
subaqueous ranging
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
chips
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip
خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
helical
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
reflected code
سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
invisible assets
دارائیهای نامرئی دارائیهای غیرقابل رویت
sensible
قابل درک قابل رویت
sights
بازرسی کردن رویت کردن
sight
بازرسی کردن رویت کردن
ebon
سیاه
sooty
سیاه
dogwood
سیاه ال
pitchy
سیاه
marshes
سیاه اب
marsh
سیاه اب
bogs
سیاه اب
grimy
سیاه
quagmire
سیاه اب
night black
سیاه
bog
سیاه اب
pitch dark
سیاه
blacker
سیاه
sad coloured
سیاه
jetties
سیاه
black
سیاه
jetty
سیاه
mossy
سیاه اب
Negro
سیاه
glaucoma
اب سیاه
Negroes
سیاه
blacked
سیاه
jet-black
سیاه سیاه
blackest
سیاه
quagmires
سیاه اب
swamp
سیاه اب
swamped
سیاه اب
blacks
سیاه
swamps
سیاه اب
swamping
سیاه اب
black sheet
ورق سیاه
black propaganda
تبلیغات سیاه
blackcock
باقرقره سیاه نر
blackcap
کاکل سیاه
hohlraum
جسم سیاه
blackbody
جسم سیاه
blackamoor
سیاه زنگی
black wash
رنگ سیاه
black shortness
ترک سیاه
black short
شکستگی سیاه
black wool
پشم سیاه
shame on you!
<idiom>
رویتان سیاه
crowberry
سنگروی سیاه
Congo
یکجورچای سیاه
colly
سیاه کردن
boldface
حروف سیاه
chiaroscurist
سیاه قلمکار
charbon
سیاه زخم
saracen corn
گندم سیاه
french wheat
گندم سیاه
buck wheat
گندم سیاه
bone black
عاج سیاه
d.'s cow
سوسک سیاه
black brittleness
شکستگی سیاه
black book
کتاب سیاه
black body
جسم سیاه
donjon
سیاه چال
black bile
صفرای سیاه
black ash
خاکستر سیاه
black anneal
سیاه گداختن
blach hulled
سیاه پوست
bitumen macadam
ماکادام سیاه
biotite
میکای سیاه
begrime
سیاه کردن
aniline black
سیاه انیلینی
black brittleness
ترک سیاه
black diamond
الماس سیاه
black eyed
سیاه چشم
black powder
باروت سیاه
black load
سرب سیاه
black list
فهرست سیاه
black list
لیست سیاه
black liqour
شربت سیاه
black light
نور سیاه
bottle-dungeon
سیاه چال
black cap
کلاه سیاه
black level
تراز سیاه
black letter
حرف سیاه
black lead
سرب سیاه
black gang
غلام سیاه
black finish
پوشش سیاه
achromatic
سیاه و سفید
plumbago
سرب سیاه
niellist
سیاه قلم
negrophilism
سیاه دوستی
negrophil
سیاه دوست
negro slave
غلام سیاه
negrillo
کوتوله سیاه
negress
زن سیاه پوست
sadly dressed
سیاه پوش
melanuria
پیشاب سیاه
melanotic
سیاه پوست
melanite
لعل سیاه
schorl
کهربای سیاه
scoter
مرغابی سیاه
sealing coat
روکاری سیاه
substantia nigra
جسم سیاه
sycamine
توت سیاه
niello
سیاه قلم
niello
مینای سیاه
nigella seed
سیاه دانه
plumbaginous
مانندسرب سیاه
platinum black
پلاتین سیاه
quercitron
بلوط سیاه
piper nigrum
فلفل سیاه
pertussus
سیاه سرفه
pertussis
سیاه سرفه
red cent
پول سیاه
robed in bleck
سیاه پوش
robed in bleck
سیاه پوشیده
oubliette
سیاه چال
sabled
سیاه پوش
nigritian
سیاه افریقایی
nigrify
سیاه کردن
nigrescent
سیاه شونده
nigrescence
سیاه شدگی
nigella seed
زیر سیاه
melanic
سیاه پوست
mammy
دده سیاه
jet-black
سیاه شبقی
fuel oil
نفت سیاه
ethiops
مهجون سیاه
ethiopian
سیاه پوست
ethiope
سیاه پوست
pissed
سیاه مست
eriochrome black
سیاه اریوکروم
sozzled
سیاه مست
dunggeon
سیاه چال
stoned
سیاه مست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com