English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
to keep at some work د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
Other Matches
to keep on doing something د رکاری مداومت کردن کاریرارادنبال کردن
insisting پافشاری کردن
persists پافشاری کردن
insisted پافشاری کردن
insist پافشاری کردن
persisting پافشاری کردن
persisted پافشاری کردن
persist پافشاری کردن
insists پافشاری کردن
play up <idiom> پافشاری کردن
overpress زیاد پافشاری کردن در
to persist in something روی چیزی پافشاری کردن
continues دنبال کردن
give chase دنبال کردن
tracks دنبال کردن
tracked دنبال کردن
reopen دنبال کردن
reopened دنبال کردن
reopening دنبال کردن
reopens دنبال کردن
track دنبال کردن
continue دنبال کردن
dogging دنبال کردن
coursed :دنبال کردن
courses :دنبال کردن
course :دنبال کردن
pursuing دنبال کردن
pursues دنبال کردن
pursued دنبال کردن
dogs دنبال کردن
to give chase دنبال کردن
pursue دنبال کردن
dog دنبال کردن
traced دنبال کردن
chase دنبال کردن
trace دنبال کردن
chasing دنبال کردن
chased دنبال کردن
chases دنبال کردن
traces دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
persistency پافشاری
peersistence پافشاری
persistently با پافشاری
persistence پافشاری
To be on someone trail. To trace someone. رد کسی را دنبال کردن
dogs مثل سگ دنبال کردن
hunt down دنبال کردن و گرفتن
careerism دنبال کردن شغل
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
dog مثل سگ دنبال کردن
run close سخت دنبال کردن
stick with <idiom> دنبال کردن کاری
dogging مثل سگ دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). موضوعی را دنبال کردن
insistency اصرار پافشاری
insistence اصرار پافشاری
tracks دنبال کردن یک مسیر به درستی
philander زن بازی کردن دنبال زن افتادن
practise or tice دنبال کردن مشق دادن
tracked دنبال کردن یک مسیر به درستی
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
follow out اخذ نتیجه دنبال کردن
track دنبال کردن یک مسیر به درستی
to run any one hard کسیرا سخت دنبال کردن
on one's back <idiom> پافشاری درخواستن چیزی
to stand د رچیزی پافشاری یا اصرارکردن
run-down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
reoccupy دنبال کردن دوباره بدست اوردن
follow up رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
canvasses مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
rompy مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
prosecutes دنبال کردن پیگرد کردن
chase دنبال کردن شکار کردن
prosecuted دنبال کردن پیگرد کردن
chasing دنبال کردن شکار کردن
chace دنبال کردن شکار کردن
prosecute دنبال کردن پیگرد کردن
chases دنبال کردن شکار کردن
follow متابعت کردن دنبال کردن
chased دنبال کردن شکار کردن
followed متابعت کردن دنبال کردن
follows متابعت کردن دنبال کردن
prosecuting دنبال کردن پیگرد کردن
salami technique کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fail سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
persistence مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
pursuit تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
in the wake of در دنبال
pursuits دنبال
pursuit دنبال
parsmip nose دنبال چه
pope's nose دنبال چه
pickup artist زن دنبال کن
rear دنبال
reared دنبال
rearing دنبال
rears دنبال
attachment دنبال
pick-up artist زن دنبال کن
player [American E] زن دنبال کن
dangler دنبال رو
philanderer زن دنبال کن
philanderers زن دنبال کن
continuator دنبال کننده
chasers دنبال کننده
chaser دنبال کننده
graph follower دنبال گر گراف
trackers دنبال کننده
tracker دنبال کننده
roil دنبال هم دویدن
He is looking for trouble. دنبال شر می گردد
pursuant دنبال کننده
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
tandom connection اتصال دنبال هم
to run on chapters فصل ها را دنبال هم انداختن
tow دنبال خود کشیدن
tows دنبال خود کشیدن
One must let sleeping dogs lie. دنبال شر نباید رفت
to follow ones nose دنبال قسمت خودرفتن
tagger تنکه دنبال کننده
ask for trouble <idiom> دنبال دردسر گشتن
follow the ball دنبال توپ فرستادن
hitch one's wagon to a star <idiom> دنبال هدف رفتن
attend از دنبال امدن منتظرشدن
phliander دنبال زنی افتادن
look (someone) up <idiom> به دنبال کسی گشتن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
attending از دنبال امدن منتظرشدن
attends از دنبال امدن منتظرشدن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
pound the pavement <idiom> دنبال کار گشتن
fool's errands فرستادن دنبال نخود سیاه
to pursue pleasure دنبال خوش گذرانی رفتن
to always look for things to find fault with همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
pursuit of happiness به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
sink one's teeth into <idiom> با جدیت دنبال کاری رفتن
To go about ones business. دنبال کار خود رفتن
I sent him on an errand. اورا دنبال یک کاری فرستادم
look (something) up <idiom> به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
fool's errand فرستادن دنبال نخود سیاه
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
We are hunting for a vacant flat. دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
backing up the wrong tree <idiom> [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
career women زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
entrain اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
The dinner will be followed by a concert. به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
the police are on his track مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
career woman زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
to be after somebody پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
They are openly seeking his being sacked. آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
gaze hound تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
to search [for] [someone] دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
bargain hunter کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
To fetch and varry for someone . دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
columns ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
functioned کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
functions کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetches سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetched سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
coach dog یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
fetch سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
path لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
paths لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
sea anchor وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
finds برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
scalar نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
interactive محتوای حافظه و ثبات را کنترل کند و اجرای دستور را دنبال کند
Rather than simply modifying existing designs she searches for new solutions. به جای اینکه طرح های موجود را فقط اصلاح کند او [زن] به دنبال راه حل های تازه می رود.
conventions استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com