English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
infrastructures تاسیسات ثابت پادگانی ساختمانهای پادگانی
reserve force نیروی احتیاط
army reserve احتیاط نیروی زمینی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
presidiary پادگانی
presidial پادگانی
garrison forces نیروهای پادگانی
garrison flag پرچم پادگانی
base shop تعمیرگاه پادگانی
post flag پرچم پادگانی
post property اموال پادگانی
provost court دادگاه پادگانی
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
blue water school انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
central pastry kitchen اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
careful با احتیاط
imprudent بی احتیاط
precaution احتیاط
retenv احتیاط
yoghourts احتیاط
yoghurt احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
cautioned احتیاط
yogurts احتیاط
circumspective با احتیاط
yoghurts احتیاط
discretion احتیاط
rashes بی احتیاط
rash بی احتیاط
prudish با احتیاط
cautions احتیاط
cautioning احتیاط
caution احتیاط
vigilance احتیاط
prudence احتیاط
circumspection احتیاط
precautious با احتیاط
well-advised با احتیاط
closeness احتیاط
injudicious بی احتیاط
incautious بی احتیاط
indiscreet بی احتیاط
improvident بی احتیاط
precautions احتیاط
ciecumspect با احتیاط
for fealty of با احتیاط
reservation احتیاط
reservations احتیاط
incircumspect بی احتیاط
canniness احتیاط
cautel احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
nicety احتیاط
niceties احتیاط
incosiderate بی احتیاط
guardless بی احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
reserving احتیاط
reserves احتیاط
reserve احتیاط
forgetter بی احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
prudent از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
unresponsive بدون احتیاط
reserving احتیاط یدکی
circumspectly ازروی احتیاط
warily احتیاط کار
cautiously از روی احتیاط
prudently از روی احتیاط
reserve احتیاط یدکی
floating reserve احتیاط سیال
general reserve احتیاط عمومی
fabian احتیاط کار
discreetnss احتیاط کاری
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
reserves احتیاط یدکی
measure of prevention احتیاط کاری
for the sake of precaution برای احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
cannily از روی احتیاط
ca'canny با احتیاط جلورفتن
battle reserve احتیاط جنگی
operational reserve احتیاط عملیاتی
reservedness احتیاط کاری
reserve officer افسر احتیاط
discreetness احتیاط کاری
reserve echelon رده احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
in case برای احتیاط
prudential از روی احتیاط
cautelous احتیاط کار
prudentially از روی احتیاط
wariness احتیاط کار
with reserve بقید احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
charily از روی احتیاط
hands down بدون احتیاط
cautiousness احتیاط کاری
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
chary با احتیاط ودقیق
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
wariness از روی احتیاط محتاطانه
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
precaution حزم احتیاط کردن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
to be on guard بودن احتیاط کردن
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
forethought مال اندیشی احتیاط
to keep guard بودن احتیاط کردن
warily از روی احتیاط محتاطانه
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
bold خشن وبی احتیاط
over caution احتیاط بیش اندازه
bolder خشن وبی احتیاط
precautions حزم احتیاط کردن
reserve center مرکز اموزش احتیاط
boldest خشن وبی احتیاط
Marine Corps نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
assembly محل بسیج افراد احتیاط
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
commandant of marine corps فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
jet نیروی جت
jet propulsion نیروی جت
jetting نیروی جت
total force نیروی کل
jets نیروی جت
jetted نیروی جت
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
capillarity نیروی موئینهای
cathexis نیروی عاطفی
by military force با نیروی نظامی
net force نیروی خالص
centrifugal force نیروی مرکزگریز
body force نیروی حجمی
brake horsepower نیروی ترمز
brake pressure نیروی ترمز
net force نیروی برایند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com