Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
field stockade
ذخایر صحرایی
Other Matches
bleacher
صندلیهای چند ردیفی صحرایی نیمکتهای اموزشی صحرایی
ordnance
ذخایر
stores
ذخایر
financial inventory
ذخایر پولی
initial reserves
ذخایر اولیه
bulk stock
ذخایر قوال
supply reserves
ذخایر امادی
legal reserves
ذخایر قانونی
bank reserves
ذخایر بانکی
beach reserves
ذخایر ساحلی
claimant stock
ذخایر امانی
war reserves
ذخایر جنگی
unit reserves
ذخایر یکانی
financial inventory
ذخایر مالی
keeping
ذخایر یکانها
replenishing
تجدیدو ذخایر و انبارها
replenishes
تجدیدو ذخایر و انبارها
replenished
تجدیدو ذخایر و انبارها
replenish
تجدیدو ذخایر و انبارها
naval stores
ذخایر و اماد دریایی
resources
منابع اماد ذخایر
build-ups
جمع کردن ذخایر
filler point
نقطه تکمیل ذخایر
build up
جمع کردن ذخایر
build-up
جمع کردن ذخایر
beach reserves
ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
bulk stock
ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
excess stock
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
management coding
سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
catches
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
campestral
صحرایی
outdoor
صحرایی
fiedl fortifications
استحکامات صحرایی
field kitchen
اشپزخانه صحرایی
gerbille
موش صحرایی
call box
تلفن صحرایی
drumhead court martial
محاکمه صحرایی
english mercury
اسفناج صحرایی
field glass
دوربین صحرایی
good henry
اسفناج صحرایی
good king
اسفناج صحرایی
landrail
ابچلیک صحرایی
field archery
تیراندازی صحرایی
field army
ارتش صحرایی
field atrillery
توپخانه صحرایی
field shop
تعمیرگاه صحرایی
field radio
بی سیم صحرایی
out guard
گشتی صحرایی
outsentry
پاسدار صحرایی
field wire
سیم صحرایی
field shop
کارگاه صحرایی
field notes
یادداشتهای صحرایی
ratton
موش صحرایی
field maintenance
نگهداری صحرایی
field laboratory
ازمایشگاه صحرایی
field gun
توپ صحرایی
field work
کار صحرایی
scabiosa
مامیثای صحرایی
field exercise
تمرین صحرایی
field exercise
خدمات صحرایی
fieldartillery
توپخانه صحرایی
field ration
جیره صحرایی
mentha piperita
نعناع صحرایی
gerbils
موش صحرایی
pavilion
چادر صحرایی
pavilions
چادر صحرایی
oat
جو صحرایی یولاف
can
مستراح صحرایی
gerbil
موش صحرایی
field hospitals
بیمارستان صحرایی
rat
موش صحرایی
artillery
توپخانه صحرایی
canning
مستراح صحرایی
cans
مستراح صحرایی
fieldmice
موش صحرایی
abutilon
خطمی صحرایی
bindweed
نیلوفر صحرایی
crab apples
سیب صحرایی
fieldmouse
موش صحرایی
caracal
گربه صحرایی
field hospital
بیمارستان صحرایی
call boxes
تلفن صحرایی
corn mayweed
بابونه صحرایی
corn parsley
جعفری صحرایی
crab apple
سیب صحرایی
orienteering
مسابقهی دو صحرایی
prison camp
زندان صحرایی
voles
موش صحرایی
vole
موش صحرایی
latrine
توالت صحرایی
field glasses
عینک صحرایی
prison camps
زندان صحرایی
tare
ویسیای صحرایی ماشک
field
زمینه رزمی صحرایی
hunter's round
نوعی مسابقه صحرایی
dodders
کتان صحرایی لرزیدن
dodder
کتان صحرایی لرزیدن
convertible table
میز صحرایی تا شونده
field arrow
تیرهای تیراندازی صحرایی
field manual
ائین نامه صحرایی
fields
زمینه رزمی صحرایی
field officer
افسر عملیات صحرایی
fieldpiece
تفنگ یا توپ صحرایی
fielded
زمینه رزمی صحرایی
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
hudson seal
خز موش صحرایی امریکا
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
land girl n
دختری که کارهای صحرایی میکرد
coyote
گرگ صحرایی امریکای شمالی
lemming
موش صحرایی قطب شمال
hock
گیاهان پنیرک شاهدانه صحرایی
coyotes
گرگ صحرایی امریکای شمالی
field commands
یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
field operating
فعال درصحرا رده صحرایی
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
fieldwork
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
peafowl
قوقاول بزرگ صحرایی جنوب اسیا
field events
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field event
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
ess
دو پیچ در سمت مخالف درمسیر صحرایی
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
equestrian events
مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
steeplechases
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
steeplechase
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
cross country
خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
out post
پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
pioneer heliport
فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
camp chair
صندلی سفری صندلی صحرایی
hares
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
hare
خرگوش صحرایی گوشت خرگوش
field work
استحکامات صحرایی استحکامات
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com