English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
financial inventory ذخایر پولی
Other Matches
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
ordnance ذخایر
stores ذخایر
beach reserves ذخایر ساحلی
claimant stock ذخایر امانی
war reserves ذخایر جنگی
field stockade ذخایر صحرایی
bulk stock ذخایر قوال
unit reserves ذخایر یکانی
legal reserves ذخایر قانونی
initial reserves ذخایر اولیه
supply reserves ذخایر امادی
financial inventory ذخایر مالی
bank reserves ذخایر بانکی
keeping ذخایر یکانها
replenishes تجدیدو ذخایر و انبارها
replenishing تجدیدو ذخایر و انبارها
replenish تجدیدو ذخایر و انبارها
filler point نقطه تکمیل ذخایر
replenished تجدیدو ذخایر و انبارها
build-ups جمع کردن ذخایر
naval stores ذخایر و اماد دریایی
build-up جمع کردن ذخایر
resources منابع اماد ذخایر
build up جمع کردن ذخایر
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
excess stock ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
bulk stock ذخایر بسته بندی شده اماد قوال و یک جا
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
moneyed پولی
impecuniousity بی پولی
impecuniosity بی پولی
monetary پولی
pecuniary پولی
moneyary پولی
venal پولی
mercenaly پولی
pockets پولی
pocket پولی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
monetary convention اتحاد پولی
monetary deflation محدودیت پولی
monetary economy اقتصاد پولی
monetary assets دارائیهای پولی
monetary deflation انقباض پولی
monetary control نظارت پولی
monetary control کنترل پولی
monetary authorities مقامات پولی
monetary base مبنای پولی
loose pulley پولی هرزگرد
monetary base پایه پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary inflation تورم پولی
money illusion خطای پولی
money income درامد پولی
money matters امور پولی
money wage مزد پولی
pay patient مریض پولی
pecuniary liability ضمانت پولی
polymyxin پولی میکسین
polywag پولی واگ
reconvert پولی را مجدداتسعیرکردن
tight money کنترل پولی
unit of currency واحد پولی
money illusion توهم پولی
money capital سرمایه پولی
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary policy سیاست پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary restriction محدودیت پولی
monetary school مکتب پولی
monetary sector بخش پولی
monetary system سیستم پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary unit واحد پولی
monetary value ارزش پولی
financial property داراییهای پولی
dealing for money معاملات پولی
backing پشتوانه پولی
real غیر پولی
financial property اموال پولی
grooved pulley پولی شیاردار
money orders حواله پولی
money order حواله پولی
polyethylene پولی اتیلن
tight money سیاست پولی انقباضی
nonmonetary assets دارائیهای غیر پولی
nonmonetarists اقتصاددانان غیر پولی
national money income درامد ملی پولی
deflation انقباض پولی رکود
money rate of interest نرخ بهره پولی
finance تامین هزینه پولی
financed تامین هزینه پولی
finances تامین هزینه پولی
financing تامین هزینه پولی
nonmonetary income درامد غیر پولی
nonmonetary sector بخش غیر پولی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
down and out <idiom> هیچ پولی نداشتند
price ارزش پولی کالا
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
prices ارزش پولی کالا
rate of money wage نرخ مزد پولی
not for the world <idiom> دراعضای هیچ پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
feel the pinch <idiom> دچار بی پولی شدن
poly vinil chloride کلرور پولی وینیل
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
bimetallism نظام پولی دو فلزی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
hyperdeflation انقباض پولی شدید
he is pressed for money از بی پولی در مضیقه است
dollar area منطقه پولی دلار
european monetary fund صندوق پولی اروپا
european monetary system سیستم پولی اروپایی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
gold standard نظام پولی طلا
i owe some money to you یک پولی به شما بدهکارم
free capital سرمایه گذار پولی
gold currency system نظام پولی طلا
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
i am pushed for money ازبی پولی درفشار
impecuniously از روی بی پولی یا افلاس
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
it was a خوب پولی بود
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
easy money پولی که براحتی بدست اید
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
poundage مقدار پولی برحسب لیره
polyester الیاف یاپارچه پولی استر
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
monetrarist keynesian debate بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
To put some money aside . پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
e p u 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
contributions پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
to give پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
contribution پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
chantry پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
make it up to someone <idiom> انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
convertibles پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
To play for love . عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
corkage پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
convertible پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
blockade currency پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
deat benefit وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
smart money غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
countershaft pulley محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
slush fund پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
slush funds پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
luck penny پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck money پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
haulage پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
accumulated depreciation کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
accumulated profit پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetrarist keynesian debate اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
neo keynesians اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
retention money مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com