Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
Other Matches
away
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
i had a quiet read
فرصت پیدا کردم
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it.
اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
i do it at odd moments
هر وقت فرصت پیدا کنم ان کار را انجام میدهم
shots
فرصت ضربت توپ بازی
shot
فرصت ضربت توپ بازی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
LRU
الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
man down
بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
least recently used algorithm
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
hood
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
hoods
پوشش صوتی روی خط چاپگر که صدای آن را کمتر میکند
escrow
اجرایی پیدا میکند
lost ball
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
checking
نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
potential
ذخیرهای
pausal form
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
compiler
خصوصیتی در کامپایلر که به برنامه نویس کمک میکند خطاها را پیدا کند
seeks
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seeking
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
seek
زمانی که نوک خواندن / نوشتن شیار مناسب روی دیسک را پیدا میکند
gargoyles
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
gargoyle
ناودانی که از دیوار پیشامدگی پیدا میکند و بیشتر انرابصورت سر وتن انسان یاجانوری درمی اورند
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
he is on as hamlet
او هملت بازی میکند
infielder
که در وسط میدان بازی میکند
to take time by the forelock
فرصت راغنیمت شمردن فرصت
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
mugwump
سیاست و حزب بازی دوری میکند
debugger
نرم افزاری که به برنامه نویس کمک میکند خطاهای برنامه را پیدا کند
step through
عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
searched
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
comediennes
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
wire dancer
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
comedienne
زنی که در نمایشهای خنده اور بازی میکند
veronica
ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
losing game
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
character actor
هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actors
هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
soubrette
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
bowlers
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bowler
نوعی کلاه لبه دار کسی که باگلوله یاگوی بازی میکند
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
mats
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mat
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
fastest
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasts
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
bad debts
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
speaking with prosecutor
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whiter
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
whitest
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
lesser
کمتر
much less
کمتر
shortest
کمتر
less
کمتر
short
کمتر
Lt
کمتر از
less than
کمتر از
minus
کمتر
minor
کمتر
infrequently
کمتر
in a less degree
کمتر
shorter
کمتر
spaces
فرصت
timed
فرصت
time
فرصت
occasions
فرصت
deliberating
با فرصت
breather
فرصت
deliberate attack
تک با فرصت
breathers
فرصت
space
فرصت
deliberated
با فرصت
chars
فرصت
deliberate
با فرصت
charring
فرصت
char
فرصت
deliberates
با فرصت
occasioned
فرصت
deliberation
فرصت
opportunities
فرصت
oportunity
فرصت
opportunity
فرصت
seasoned
فرصت
occasion
فرصت
season
فرصت
seasons
فرصت
chare
فرصت
deliberations
فرصت
occasioning
فرصت
times
فرصت
at one's leisure
سر فرصت
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
he would not accept less
دو روز کمتر
minorities
بخش کمتر
low price
قیمت کمتر
cut back
<idiom>
استفاده کمتر
minority
بخش کمتر
inside of a week
در یک هفته کمتر
sub-
در معنای کمتر
inside of a week
کمتر از یک هفته
A smaller number . Fewer .
تعداد کمتر
betimes
در اولین فرصت
breathing gap
فرصت سر خاراندن
chances
فرصت مجال
timed
فرصت مجال
times
فرصت مجال
time
فرصت موقع
make time
فرصت کردن
tidewaiter
درانتظار فرصت
times
فرصت موقع
tidewaiter
مترصد فرصت
at leisure
فرصت دار
timed
فرصت موقع
chanced
فرصت مجال
to wait one's leisure
پی فرصت گشتن
vantage
تفوق فرصت
chance
فرصت مجال
chance
فرصت بل گرفتن
head starts
فرصت برتری
opportunity cost
هزینه فرصت
chanced
فرصت بل گرفتن
chances
فرصت بل گرفتن
chancing
فرصت مجال
chancing
فرصت بل گرفتن
last-ditch
آخرین فرصت
market opportunity
فرصت بازار
occasion
فرصت مناسب
opportunist
فرصت طلب
occasioning
فرصت مناسب
occasions
فرصت مناسب
foot in the door
<idiom>
گشایش یا فرصت
opportunism
فرصت طلبی
leisure
فرصت مجال
deliberate defense
پدافند با فرصت
time
فرصت مجال
deliberate breaching
نفوذ با فرصت
occasioned
فرصت مناسب
get a break
<idiom>
فرصت داشتن
head start
فرصت برتری
shoat
خوک کمتر از یک سال
below par
کمتر از بهای اسمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
short-change
کمتر پول دادن
stroked
راندن کمتر از فرفیت
short-changed
کمتر پول دادن
short-changes
کمتر پول دادن
stroke
راندن کمتر از فرفیت
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
short-changing
کمتر پول دادن
le
to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
under-
پایین تراز کمتر از
under
پایین تراز کمتر از
underexpose
کمتر از حد لزوم در معرض
underquote
کمتر مظنه دادن
underprice
قیمت کمتر از رقیب
ammo minus
مهمات کمتر از نصف
stroking
راندن کمتر از فرفیت
less than container load
کمتر از فرفیت کانتینر
strokes
راندن کمتر از فرفیت
hypotrophy
رشد کمتر ازمعمول
gain opportunity
اغتنام فرصت کردن
deadlines
سررسید اخرین فرصت
gain opportunity
فرصت را مغتنم شمردن
watch one's time
مراقب فرصت بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com