Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (2 milliseconds)
English
Persian
emulsion
ذرات چربی دراب
emulsioned
ذرات چربی دراب
emulsioning
ذرات چربی دراب
emulsions
ذرات چربی دراب
Other Matches
lipoma
تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble
قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
بین ذرات در داخل ذرات
degreasing
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
fats
چربی چربی دار
fatter
چربی چربی دار
fat
چربی چربی دار
fattest
چربی چربی دار
submers
دراب فروبردن
wade
دراب راه رفتن
waded
دراب راه رفتن
wading
دراب راه رفتن
soak
دراب فرو بردن
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
trim
موقعیت قایق دراب
wades
دراب راه رفتن
trimmest
موقعیت قایق دراب
souse
دراب غوطه ورشدن
trims
موقعیت قایق دراب
natant
شناور یامتحرک دراب
soaks
دراب فرو بردن
trimmest
موقعیت تخته موج دراب
trim
موقعیت تخته موج دراب
slosh
دراب چلپ وچلوپ کردن
sloshing
دراب چلپ وچلوپ کردن
bleb
حباب هوا دراب یاشیشه
there is nothing like leather
هر که نقش خویشتن بیند دراب
sloshes
دراب چلپ وچلوپ کردن
stagnicolous
زندگی کننده دراب راکد
trims
موقعیت تخته موج دراب
halobiont
موجود زیست کننده دراب شور
mountains influnce climate
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
kill devil
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
ready solubility in water
امادگی برای زودحل شدن دراب
submerging
دراب فرو بردن زیر اب کردن
adjusting to water
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
submerged
دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerge
دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerges
دراب فرو بردن زیر اب کردن
dowses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
catamarans
نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
dowsed
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
catamaran
نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
dousing
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
ingredient
ذرات
ingredients
ذرات
radioactive rays
ذرات رادیواکتیو
roily
پر از ذرات رسوبی
sand blasting
ذرات سنگ
intermolecular
بین ذرات
intermolecular
در داخل ذرات
denseness
تراکم ذرات
fundamental particles
ذرات بنیادی
cosmic particles
ذرات کیهانی
elementary particles
ذرات بنیادی
blood corpuscles
ذرات خون
particle physics
فیزیک ذرات
planetesimal
ذرات سیارهای
allergen
ذرات الرژی زا
barrier penetration by particles
نفوذ ذرات در سد
metal foulings
ذرات فلز
molecular attracticm
جاده ذرات
weight of solids
وزن ذرات
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
thinnest
کم چربی
thinners
کم چربی
fatless
بی چربی
greased
چربی
greasily
با چربی
thins
کم چربی
grease
چربی
greasiness
چربی
thinned
کم چربی
meager
بی چربی
meagre
بی چربی
greasy
چربی
oiliness
چربی
adiposeness or diposity
چربی
lipid
چربی
thin
کم چربی
lubricous
چربی
fat
چربی
creaminess
چربی
myelin
چربی پی
greasing
چربی
lipide
چربی
fatness
چربی
oiling
چربی
fattest
چربی
fatter
چربی
fats
چربی
oil
چربی
oils
چربی
absorption of charged particles
جذب ذرات باردار
cascade impactor
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
effective size of grain
قطر موثر ذرات
nebulize
تبدیل به ذرات کردن
thershold temperature
استانه دمای ذرات
segregation
تفکیک ذرات بتن
particulate
دارای ذرات ریز
pollinium
توده ذرات گرده گل
planetesimal hypothesis
فرضیه ذرات سیارهای
particle physics
فیزیک ذرات اتمی
scattering of alpha particles
پراکندگی ذرات الفا
wool grease
چربی پشم
degreasing
اب کردن چربی
vegtable fat
چربی گیاهی
fattiness
خاصیت چربی
whipping cream
خامهی پر چربی
fat is insoluble in water
چربی در اب حل نمیشود
wool fat
چربی پشم
greasing
روغن چربی
flense
چربی گرفتن از
lipoid
شبه چربی
lard
چربی خوک
lipomatous
چربی مانند
fatty
چربی مانند
lipophilic
چربی دوست
grease
روغن چربی
lipophilic
چربی گرای
grease trap
بازیابی چربی
grease trap
چربی گیر
lipotropic
چربی سوز
lipuria
چربی در پیشاب
greased
روغن چربی
suint
چربی پشم
casein
پنیر بی چربی
aliphatic
چربی دار
adipocere
چربی لاش
adipic
وابسته به چربی
adipose tissue
بافت چربی
sebaceous
چربی دار
blackheads
چربی دانه
blackhead
چربی دانه
skim milk
شیر بی چربی
leather head
چربی دانه
comedo
چربی دانه
animal fat
چربی حیوانی
isometrics
دارای ذرات ریز متساوی
granulate
دارای ذرات ریز کردن
cohesion
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
isometric
دارای ذرات ریز متساوی
leucocytosis
افزودگی ذرات سفید خون
emulsifying
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsify
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsified
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifies
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
dispersion
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
polymerization
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
saturated fats
چربی اشباع شده
saturated fat
چربی اشباع شده
fatback
چربی پشت خوک
lipolysis
تجزیه وتحلیل چربی
unsaturated fat
چربی اشباع نشده
blobber
چربی یاپیه نهنگ
greasily
به شکل روغن یا چربی
adipose tissue
چربی حیوانی پیه
lubricity
شهوانی بودن چربی
nucleon
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
suspensoid
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
kinetic theory
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
achondrite
سنگ الماس بدون ذرات گرد
cohesion
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
poly unsaturated fat
پلی چربی اشباع نشده
lard
گوشت خوک چربی زدن
blubbers
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbered
چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering
چربی اوردن هایهای گریستن
butyrometer
الت سنجش چربی شیر
blubber
چربی اوردن هایهای گریستن
dispersoid
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
grain size classification
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
schiller
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
lenticulate
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
micronize
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
I clinched a lucrative deal.
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
pate de foie gras
خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lardoon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardon
تکه چربی که لای گوشت گذارند
lanoloin
چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
atomises
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsions
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com