Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ex prime minister
رئیس الوزرای سابق
Other Matches
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
predecessors
سابق
ci devant
سابق
antecedents
سابق
one-time
سابق
antecedent
سابق
predecessor
سابق
aforegoing
سابق
former
سابق
of old
سابق
quondam
سابق
whilom
در سابق
by usage
یا معمول سابق
olden
پیشین سابق
before mentioned
سابق الذکر
ex-
سابق قدیمی
ex
سابق قدیمی
foregoing
سابق الذکر
of yon
مال سابق
hitherto
سابق بر این
unabated
<adj.>
به شدت سابق
given above
سابق الذکر
as before
<adv.>
مانند سابق
former shampion
قهرمان سابق
beforetime
سابق بر این
ci devant
متعلق بدوره سابق
lira
لیره سابق اتریش
liras
لیره سابق اتریش
lire
لیره سابق اتریش
throwback
باز گشت به سابق
antecede
سابق یا اسبق بودن
bastille
زندان عمومی سابق در
throwbacks
باز گشت به سابق
above
سابق الذکر مذکور در فوق
as ... as ever
<adv.>
آنطور ... مثل همیشه
[سابق]
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
estonian
اهل جمهوری سابق استونی درشمال اروپا
backsliding
کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
Serbia
کشور سابق صربیا که امروزه جزء جمهوری یوگوسلاوی است
disaffirm
دعوی سابق را به صلح ختم کردن نقض احکام صادره از دادگاهها
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
postliminum
قسمت پشت در قانون بازگشت حقوق یاقانون استعاده حقوق یا اعاده وضع حقوقی سابق
declaratory statute
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
administers
رئیس
administrator
رئیس
directors general
رئیس کل
director generals
رئیس کل
director general
رئیس کل
chief
رئیس
provosts
رئیس
warden
رئیس
masters
رئیس
mastered
رئیس
master
رئیس
administer
رئیس
administrators
رئیس
superiors
رئیس
chairmen
رئیس
head master
رئیس
headsman
رئیس
wardens
رئیس
superior
رئیس
leaders
رئیس
leader
رئیس
administering
رئیس
higher up
رئیس
administered
رئیس
mugwump
رئیس
chairman
رئیس
chiefs
رئیس
superintendents
رئیس
superintendent
رئیس
header
رئیس
sheikh
رئیس
sheikhs
رئیس
headers
رئیس
Dean
رئیس
commandant
رئیس
sheiks
رئیس
rulers
رئیس سر
ruler
رئیس سر
warden
رئیس
syndic
رئیس
provost
رئیس
directors
رئیس
headman
رئیس
director
رئیس
head
رئیس
sheik
رئیس
headmen
رئیس
Deans
رئیس
president
رئیس
presidents
رئیس
commandants
رئیس
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
communication chief
رئیس ارتباطات
First Lady
زن رئیس جمهور
First Ladies
زن رئیس جمهور
dominie
رئیس اموزشگاه
chairpersons
رئیس جلسه
chairperson
رئیس جلسه
anchormen
رئیس گروه
figureheads
رئیس پوشالی
figurehead
رئیس بی نفوذ
figurehead
رئیس پوشالی
gun captain
رئیس توپ
anchor men
رئیس گروه
figureheads
رئیس بی نفوذ
Chancellor
رئیس دانشگاه
shop steward
رئیس گروه
He is in bad with the boss.
با رئیس اش بد است
beach master
رئیس بارانداز
chairmen
رئیس جلسه
shop stewards
رئیس گروه
vice president
معاون
[رئیس]
chairman
رئیس جلسه
chief of police
رئیس شهربانی
Chancellors
رئیس دانشگاه
chief of protocol
رئیس تشریفات
chief of state
رئیس دولت
anchor man
رئیس گروه
sheik
رئیس قبیله
post general
رئیس کل پست
podesta
رئیس شهربانی
speaker of parliament
رئیس پارلمان
sachem
رئیس ایل
office manager
رئیس دفتر
office manager
رئیس اداره
staff manager
رئیس کارگزینی
subprincipal
نایب رئیس
mint master
رئیس ضرابخانه
speaker of parliament
رئیس مجلس
president of the court
رئیس دادگاه
sheik
رئیس خانواده
shipmaster
رئیس کشتی
site manager
رئیس کارگاه
section chief
رئیس قبضه
sagamore
رئیس ایل
ring master
رئیس سیرک
social secretary
رئیس دفتر
presidentess
زن رئیس جمهور
president of the republic
رئیس جمهور
mess president
رئیس باشگاه
the pro tem chief
رئیس موقت
lord chancellor
رئیس کل داوران
head of the state
رئیس دولت
head of business firm
رئیس تجارتخانه
head mistress
خانم رئیس
wagon master
رئیس قطار
harbour master
رئیس بندر
harbor master
رئیس بندر
wharfmaster
رئیس بندر
gun captain
رئیس قبضه
wharfmaster
رئیس اسکله
vice president
نایب رئیس
leadden limbs
رئیس اسپ
lady principal
خانم رئیس
kapell meister
رئیس ارکستر
jurat
رئیس شهرداری
hierarch
رئیس روحانی
heresiarch
رئیس رافضیون
veep
نایب رئیس
vice chairman
نایب رئیس
heguman
رئیس دیر
phylarch
رئیس قبیله
president
رئیس دانشگاه
arch-
موذی رئیس
arches
موذی رئیس
premier
مهمتر رئیس
sheikh
رئیس قبیله
sheikh
رئیس خانواده
sheikhs
رئیس قبیله
magistrates
رئیس کلانتری
arch
موذی رئیس
chieftain
رئیس قبیله
postmasters
رئیس پست
prefect
رئیس فرمانده
prefects
رئیس فرمانده
principals
رئیس مدیر
postmaster
رئیس پست
chieftains
رئیس قبیله
premiers
مهمتر رئیس
sheikhs
رئیس خانواده
chamberlain
رئیس خلوت
Prime Ministers
رئیس الوزرا
presidents
رئیس دانشگاه
Prime Minister
رئیس الوزرا
schoolmistress
خانم رئیس
chamberlains
رئیس خلوت
schoolmistresses
خانم رئیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com