Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
beach master
رئیس بارانداز
Search result with all words
yardmaster
رئیس محوطه بارانداز راه اهن
Other Matches
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
dockside
بارانداز
dock
بارانداز
depot
بارانداز
quays
بارانداز
depots
بارانداز
quay
بارانداز
wharves
بارانداز
jetty
:بارانداز
wharfs
بارانداز
wharf
بارانداز
docked
بارانداز
docks
بارانداز
jetties
:بارانداز
hard stand
بارانداز هوایی
free docks
تحویل در بارانداز
exq
تحویل در بارانداز
dock yard
محوطه بارانداز
dockers
کارگر بارانداز
quay wall
دیوار بارانداز
docker
کارگر بارانداز
terminal operations
عملیات بارانداز
aerial port squadron
گردان بارانداز هوایی
alternate water terminal
بارانداز ابی موقت
beach unit
یکان تهیه بارانداز
discharge capacity
فرفیت تخلیه بارانداز
quayside
زمین اطراف بارانداز
dock warrant
رسید انبار بارانداز
ex quay
تحویل در بارانداز مقصد
sea island terminal
بارانداز داخل دریا
aerial port squadron
گردان عملیات بارانداز هوایی
rear waistlock and side sweep
درو با مایه سالتو و بارانداز
truck head
سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
terminal service company
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
railhead depot
بارانداز یا سکوی نظامی درایستگاه راه اهن
hard stand
بارانداز داخل فرودگاه محل پارک اسفالت شده برای خودروها
navigation head
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
leaders
رئیس
superiors
رئیس
superior
رئیس
ruler
رئیس سر
rulers
رئیس سر
administrator
رئیس
administrators
رئیس
higher up
رئیس
headsman
رئیس
Dean
رئیس
head master
رئیس
syndic
رئیس
Deans
رئیس
wardens
رئیس
leader
رئیس
warden
رئیس
header
رئیس
chiefs
رئیس
administer
رئیس
administered
رئیس
administering
رئیس
administers
رئیس
chief
رئیس
provosts
رئیس
directors
رئیس
chairman
رئیس
warden
رئیس
headers
رئیس
director
رئیس
chairmen
رئیس
provost
رئیس
mugwump
رئیس
director general
رئیس کل
sheiks
رئیس
commandant
رئیس
mastered
رئیس
head
رئیس
commandants
رئیس
masters
رئیس
master
رئیس
superintendents
رئیس
president
رئیس
headman
رئیس
headmen
رئیس
sheik
رئیس
superintendent
رئیس
directors general
رئیس کل
sheikh
رئیس
presidents
رئیس
director generals
رئیس کل
sheikhs
رئیس
First Lady
زن رئیس جمهور
chairpersons
رئیس جلسه
First Ladies
زن رئیس جمهور
shop steward
رئیس گروه
shop stewards
رئیس گروه
He is in bad with the boss.
با رئیس اش بد است
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
president of the republic
رئیس جمهور
presidentess
زن رئیس جمهور
vice president
معاون
[رئیس]
ring master
رئیس سیرک
vice chancellor
نایب رئیس
vice-chancellor
نایب رئیس
vice-chancellors
نایب رئیس
figurehead
رئیس پوشالی
figurehead
رئیس بی نفوذ
figureheads
رئیس پوشالی
figureheads
رئیس بی نفوذ
shipmaster
رئیس کشتی
sheik
رئیس خانواده
sheik
رئیس قبیله
section chief
رئیس قبضه
Chancellors
رئیس دانشگاه
chairman
رئیس جلسه
sagamore
رئیس ایل
Chancellor
رئیس دانشگاه
sachem
رئیس ایل
chairmen
رئیس جلسه
stationmasters
رئیس ایستگاه
chairperson
رئیس جلسه
mint master
رئیس ضرابخانه
heresiarch
رئیس رافضیون
heguman
رئیس دیر
head of the state
رئیس دولت
head of business firm
رئیس تجارتخانه
head mistress
خانم رئیس
speaker of parliament
رئیس مجلس
social secretary
رئیس دفتر
harbour master
رئیس بندر
harbor master
رئیس بندر
hierarch
رئیس روحانی
jurat
رئیس شهرداری
kapell meister
رئیس ارکستر
office manager
رئیس اداره
office manager
رئیس دفتر
mess president
رئیس باشگاه
staff manager
رئیس کارگزینی
anchor man
رئیس گروه
lord chancellor
رئیس کل داوران
speaker of parliament
رئیس پارلمان
leadden limbs
رئیس اسپ
lady principal
خانم رئیس
gun captain
رئیس توپ
gun captain
رئیس قبضه
veep
نایب رئیس
vice chairman
نایب رئیس
vice president
نایب رئیس
wagon master
رئیس قطار
wharfmaster
رئیس بندر
wharfmaster
رئیس اسکله
anchor men
رئیس گروه
president of the court
رئیس دادگاه
subprincipal
نایب رئیس
post general
رئیس کل پست
chief of police
رئیس شهربانی
site manager
رئیس کارگاه
arch-
موذی رئیس
dominie
رئیس اموزشگاه
phylarch
رئیس قبیله
the pro tem chief
رئیس موقت
podesta
رئیس شهربانی
communication chief
رئیس ارتباطات
chief of state
رئیس دولت
chief of protocol
رئیس تشریفات
anchormen
رئیس گروه
magistrate
رئیس کلانتری
premiering
مهمتر رئیس
premieres
مهمتر رئیس
premiered
مهمتر رئیس
prior
رئیس صومعه
premiere
مهمتر رئیس
arches
موذی رئیس
sheikh
رئیس قبیله
prefects
رئیس فرمانده
prefect
رئیس فرمانده
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
magistrates
رئیس کلانتری
abbots
رئیس راهبان
wardens
رئیس زندان
warden
رئیس زندان
sheikh
رئیس خانواده
president
رئیس دانشگاه
principal
رئیس مدیر
presidents
رئیس جمهور
presidents
رئیس دانشگاه
chamberlain
رئیس خلوت
chamberlains
رئیس خلوت
premier
مهمتر رئیس
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com