English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
English Persian
sheikh رئیس خانواده
sheikhs رئیس خانواده
sheiks رئیس خانواده
patriarch رئیس خانواده
patriarchs رئیس خانواده
sheik رئیس خانواده
Search result with all words
patriarch رئیس خانواده یا طایفه
patriarchs رئیس خانواده یا طایفه
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
Other Matches
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
family خانواده
families خانواده
ilk خانواده
household خانواده
households خانواده
wife خانواده
menage خانواده
clan خانواده
clans خانواده
gens خانواده
royalty از خانواده سلطنتی
family of computers خانواده کامپیوترها
royalties از خانواده سلطنتی
family structure ساخت خانواده
family therapy خانواده درمانی
font family خانواده فونت
clannishness خانواده پرستی
gas family خانواده گاز
lanthanide series خانواده لانتانیدها
matriarch رئیسه خانواده
familial مربوط به خانواده
matriarchs رئیسه خانواده
home visit بازدید خانواده
goodman بزرگ خانواده
family law حقوق خانواده
family expenditure هزینه خانواده
batrachia خانواده غوکان
arachnida خانواده کارتنه
apiaceae خانواده چتریان
actinide series خانواده اکتینیدها
accipitres خانواده لاشخوران
horseflesh خانواده اسب
broken home خانواده گسیخته
broken homes خانواده گسیخته
family planning تنظیم خانواده
paterfamilias سالار خانواده
paterfamilias بزرگ خانواده
strips موسس خانواده
nuclear families خانواده هستهای
nuclear family خانواده هستهای
circuit family خانواده مداری
citrus خانواده مرکبات
clansman عضو خانواده
family budget بودجه خانواده
extended family خانواده گسترده
ecomania بیزاری از خانواده
crustacean خانواده خرچنگ
crustaceans خانواده خرچنگ
culicidae خانواده پشه
culex خانواده پشه
crustaceous خانواده خرچنگ
crustacea خانواده خرچنگ
cruciferae خانواده چلیپاییان
consanguine family خانواده هم خون
conjugal family خانواده زن و شوهری
computer family خانواده کامپیوتر
penates خدایان خانواده
zinnia خانواده گل اهاری
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
family doctor پزشک خانواده
family doctors پزشک خانواده
type font خانواده حروف
turnix خانواده بلدرچین
to maintain one's family خانواده خود را
subfamily خانواده فرعی
the girls دخترهای یک خانواده
patriarchate ریاست خانواده
nations خانواده طایفه
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
turnicidae خانواده بلدرچین
motorola 000 family خانواده موتورولا
member of a family عضو خانواده
nation خانواده طایفه
matronymic family خانواده مادرنامی
patronymic family خانواده پدرنامی
mustelidea خانواده سمور
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
family man مرد خانواده - دوست
cycas گیاه از خانواده سیکاس
acarina خانواده کرم جرب
canine وابسته به خانواده سگ سگ مانند
family planning برنامه ریزی خانواده
acalephe خانواده گزنه دریایی
urticaceous وابسته به خانواده گزنه
family men مرد خانواده - دوست
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
viverrine خانواده گربه زباد
born in the purpule عضو خانواده سلطنتی
royalty اعضای خانواده سلطنتی
royalties اعضای خانواده سلطنتی
salicaceous وابسته به خانواده بید
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
napoleonic وابسته به خانواده ناپلئون
apiaceous وابسته به خانواده چتریان
nabidae خانواده کک و ساس و حشرات
nabid خانواده کک و ساس و حشرات
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
materfamilas مادر خانواده کدبانو
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
mangrove خانواده شاه پسند
mangroves خانواده شاه پسند
lady beetle سوسک خانواده Coccinellidae
family size تعداد افراد خانواده
ganoidei خانواده سگ ماهی مینافلسان
cetaceous وابسته به خانواده بال
crocodilian وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
leguminous وابسته به خانواده پروانه اسایان
cimex سرخک خانواده ساس وسرخک
to provide for one's family خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
tudor خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
clannishly مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
styloipodium ته خامه گیاهان خانواده هویج
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
convolvulaceous وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
plantagenet خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
santalaceous وابسته به تیره یا خانواده صندل
A curse has been laid on the family . خانواده لعنت شده یی است
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
koala کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
ferula خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
sequoia سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
koalas کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
lancastrian در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
he is a shame to his family ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
rush بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
paulownia جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
rushed بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
He did it for the sake of his family . محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
one of the most respected families یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
rushing بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
head master رئیس
warden رئیس
administer رئیس
headsman رئیس
higher up رئیس
mugwump رئیس
sheik رئیس
administered رئیس
chief رئیس
chiefs رئیس
syndic رئیس
chairman رئیس
chairmen رئیس
provost رئیس
administers رئیس
administering رئیس
provosts رئیس
head رئیس
presidents رئیس
wardens رئیس
director generals رئیس کل
directors general رئیس کل
mastered رئیس
sheikhs رئیس
sheikh رئیس
president رئیس
headman رئیس
headmen رئیس
rulers رئیس سر
ruler رئیس سر
masters رئیس
Deans رئیس
superintendent رئیس
superintendents رئیس
leader رئیس
commandant رئیس
sheiks رئیس
header رئیس
directors رئیس
director رئیس
administrators رئیس
headers رئیس
commandants رئیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com