English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
patriarch رئیس خانواده یا طایفه
patriarchs رئیس خانواده یا طایفه
Other Matches
nation خانواده طایفه
nations خانواده طایفه
patriarch رئیس خانواده
sheiks رئیس خانواده
patriarchs رئیس خانواده
sheikhs رئیس خانواده
sheikh رئیس خانواده
sheik رئیس خانواده
wear the pants in a family <idiom> رئیس خانواده بودن
rule the roost <idiom> عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
clans طایفه
raced طایفه
clan طایفه
races طایفه
race طایفه
tribe طایفه
tribes طایفه
phratry طایفه
gens خاندان طایفه
clans طایفه قبیله
clan طایفه قبیله
phyle عشیره طایفه
patriarchate ریاست طایفه
tribesmen عضو قبیله یا طایفه
tribesman عضو قبیله یا طایفه
acalephe طایفه ریه البحر
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
republic حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
wife خانواده
menage خانواده
ilk خانواده
family خانواده
households خانواده
household خانواده
clan خانواده
clans خانواده
families خانواده
gens خانواده
actinide series خانواده اکتینیدها
matriarchs رئیسه خانواده
home visit بازدید خانواده
matronymic family خانواده مادرنامی
matriarch رئیسه خانواده
accipitres خانواده لاشخوران
zinnia خانواده گل اهاری
nuclear families خانواده هستهای
royalties از خانواده سلطنتی
mustelidea خانواده سمور
paterfamilias سالار خانواده
broken home خانواده گسیخته
broken homes خانواده گسیخته
paterfamilias بزرگ خانواده
familial مربوط به خانواده
patriarchate ریاست خانواده
penates خدایان خانواده
patronymic family خانواده پدرنامی
nuclear family خانواده هستهای
motorola 000 family خانواده موتورولا
member of a family عضو خانواده
schizogenic family خانواده اسکیزوفرنی زا
royalty از خانواده سلطنتی
type font خانواده حروف
turnix خانواده بلدرچین
turnicidae خانواده بلدرچین
crustacean خانواده خرچنگ
crustaceans خانواده خرچنگ
to maintain one's family خانواده خود را
lanthanide series خانواده لانتانیدها
the girls دخترهای یک خانواده
subfamily خانواده فرعی
family planning تنظیم خانواده
horseflesh خانواده اسب
strips موسس خانواده
family expenditure هزینه خانواده
ecomania بیزاری از خانواده
font family خانواده فونت
family of computers خانواده کامپیوترها
culicidae خانواده پشه
culex خانواده پشه
crustaceous خانواده خرچنگ
crustacea خانواده خرچنگ
cruciferae خانواده چلیپاییان
bring home the bacon <idiom> نانآور خانواده
consanguine family خانواده هم خون
conjugal family خانواده زن و شوهری
family therapy خانواده درمانی
family structure ساخت خانواده
family law حقوق خانواده
family budget بودجه خانواده
extended family خانواده گسترده
family doctor پزشک خانواده
family doctors پزشک خانواده
computer family خانواده کامپیوتر
circuit family خانواده مداری
citrus خانواده مرکبات
clannishness خانواده پرستی
clansman عضو خانواده
arachnida خانواده کارتنه
gas family خانواده گاز
goodman بزرگ خانواده
batrachia خانواده غوکان
apiaceae خانواده چتریان
lobelia خانواده گیاهان لوبلیا
family planning برنامه ریزی خانواده
nabidae خانواده کک و ساس و حشرات
napoleonic وابسته به خانواده ناپلئون
saltbush خانواده گیاهان قازایاغی
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
salicaceous وابسته به خانواده بید
born in the purpule عضو خانواده سلطنتی
family man مرد خانواده - دوست
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
family men مرد خانواده - دوست
cetaceous وابسته به خانواده بال
cycas گیاه از خانواده سیکاس
nabid خانواده کک و ساس و حشرات
canine وابسته به خانواده سگ سگ مانند
materfamilas مادر خانواده کدبانو
acarina خانواده کرم جرب
mangrove خانواده شاه پسند
ganoidei خانواده سگ ماهی مینافلسان
royalty اعضای خانواده سلطنتی
He left his family in Europe . خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
family size تعداد افراد خانواده
royalties اعضای خانواده سلطنتی
urticaceous وابسته به خانواده گزنه
family planning programs برنامههای تنظیم خانواده
acalephe خانواده گزنه دریایی
lady bird سوسک خانواده Coccinellidae
viverrine خانواده گربه زباد
lady beetle سوسک خانواده Coccinellidae
apiaceous وابسته به خانواده چتریان
mangroves خانواده شاه پسند
pteridophyte گیاهان اوندی خانواده سرخس
cimex سرخک خانواده ساس وسرخک
pteridophyta گیاهان اوندی خانواده سرخس
styloipodium ته خامه گیاهان خانواده هویج
stuart خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
plantagenet خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
crocodilian وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
leguminous وابسته به خانواده پروانه اسایان
gadoid وابسته به خانواده ماهی روغن
habit family hierarchy سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
A curse has been laid on the family . خانواده لعنت شده یی است
clannishly مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
to provide for one's family خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
tudor خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
santalaceous وابسته به تیره یا خانواده صندل
convolvulaceous وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
feverweed دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
koalas کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
gasteropod حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
I am the bread winner of the family . نان آور خانه ( خانواده ) هستم
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
maccabees خانواده میهن پرستان مکابی یهود
koala کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
ferula خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
sequoia سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
rushing بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
one of the most respected families یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
He did it for the sake of his family . محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
albatross یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
paulownia جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
he is a shame to his family ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
rushed بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rush بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
lancastrian در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
albatrosses یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
chairman رئیس
head master رئیس
headsman رئیس
chiefs رئیس
administering رئیس
administered رئیس
mugwump رئیس
provost رئیس
provosts رئیس
administers رئیس
administer رئیس
higher up رئیس
chief رئیس
chairmen رئیس
superintendents رئیس
president رئیس
administrator رئیس
administrators رئیس
syndic رئیس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com