Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
pentarch
رئیس یک شهر از شهرهای پنجگانه
Other Matches
podesta
رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
conurbation
شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
conurbations
شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
walled to wns
شهرهای حصاردار
small-town
وابسته به شهرهای کوچک
casbah
محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
lord high stew of england
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
networking
در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
quintets
پنجگانه
quintette
پنجگانه
quinquepartite
پنجگانه
quintet
پنجگانه
five
پنجگانه
quintuplets
پنجگانه
quintuplet
پنجگانه
the five senses
حواس پنجگانه
sensed
حواس پنجگانه
modern pentathlon
پنجگانه مدرن
pentathlons
ورزشهای پنجگانه
sense
حواس پنجگانه
senses
حواس پنجگانه
the great lakes
دریاچههای پنجگانه
pentathlon
ورزشهای پنجگانه
quintuple
ضرب در پنج پنجگانه
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
pentateuchal
وابسته به اسفار پنجگانه توریه
pentateuch
کتب پنجگانه عهد عتیق
the fire books of moses
اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
pentathlete
شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcees
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
emcee
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
telesthesia
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
pentathlon
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons
مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
directors general
رئیس کل
director generals
رئیس کل
director general
رئیس کل
masters
رئیس
superintendents
رئیس
head
رئیس
superintendent
رئیس
mastered
رئیس
master
رئیس
administrator
رئیس
superior
رئیس
superiors
رئیس
chairman
رئیس
chief
رئیس
provosts
رئیس
administer
رئیس
administered
رئیس
administering
رئیس
chairmen
رئیس
administrators
رئیس
mugwump
رئیس
higher up
رئیس
headsman
رئیس
head master
رئیس
leader
رئیس
leaders
رئیس
warden
رئیس
wardens
رئیس
chiefs
رئیس
provost
رئیس
administers
رئیس
director
رئیس
sheikh
رئیس
sheik
رئیس
header
رئیس
headmen
رئیس
headers
رئیس
warden
رئیس
Dean
رئیس
Deans
رئیس
sheikhs
رئیس
rulers
رئیس سر
directors
رئیس
syndic
رئیس
president
رئیس
presidents
رئیس
ruler
رئیس سر
commandants
رئیس
commandant
رئیس
headman
رئیس
sheiks
رئیس
chairperson
رئیس جلسه
chief of protocol
رئیس تشریفات
chairpersons
رئیس جلسه
chief of state
رئیس دولت
First Ladies
زن رئیس جمهور
First Lady
زن رئیس جمهور
anchormen
رئیس گروه
chairmen
رئیس جلسه
wharfmaster
رئیس بندر
anchor men
رئیس گروه
beach master
رئیس بارانداز
anchor man
رئیس گروه
chief of police
رئیس شهربانی
wharfmaster
رئیس اسکله
chairman
رئیس جلسه
shop stewards
رئیس گروه
Chancellors
رئیس دانشگاه
the pro tem chief
رئیس موقت
vice president
معاون
[رئیس]
vice-chancellors
نایب رئیس
vice-chancellor
نایب رئیس
vice chancellor
نایب رئیس
stationmasters
رئیس ایستگاه
stationmaster
رئیس ایستگاه
bossing
رئیس کارفرما
station master
رئیس ایستگاه
Chancellor
رئیس دانشگاه
He is in bad with the boss.
با رئیس اش بد است
figurehead
رئیس پوشالی
dominie
رئیس اموزشگاه
Chief of protocol. Master of ceremonies.
رئیس تشریفات
figureheads
رئیس بی نفوذ
figureheads
رئیس پوشالی
figurehead
رئیس بی نفوذ
bosses
رئیس کارفرما
communication chief
رئیس ارتباطات
president of the court
رئیس دادگاه
post general
رئیس کل پست
site manager
رئیس کارگاه
office manager
رئیس دفتر
social secretary
رئیس دفتر
speaker of parliament
رئیس مجلس
office manager
رئیس اداره
speaker of parliament
رئیس پارلمان
staff manager
رئیس کارگزینی
shipmaster
رئیس کشتی
sheik
رئیس خانواده
president of the republic
رئیس جمهور
podesta
رئیس شهربانی
phylarch
رئیس قبیله
presidentess
زن رئیس جمهور
ring master
رئیس سیرک
sachem
رئیس ایل
sagamore
رئیس ایل
section chief
رئیس قبضه
sheik
رئیس قبیله
mint master
رئیس ضرابخانه
mess president
رئیس باشگاه
subprincipal
نایب رئیس
head mistress
خانم رئیس
harbour master
رئیس بندر
harbor master
رئیس بندر
gun captain
رئیس توپ
veep
نایب رئیس
vice chairman
نایب رئیس
gun captain
رئیس قبضه
vice president
نایب رئیس
head of business firm
رئیس تجارتخانه
head of the state
رئیس دولت
lord chancellor
رئیس کل داوران
leadden limbs
رئیس اسپ
lady principal
خانم رئیس
kapell meister
رئیس ارکستر
jurat
رئیس شهرداری
shop steward
رئیس گروه
hierarch
رئیس روحانی
heresiarch
رئیس رافضیون
heguman
رئیس دیر
wagon master
رئیس قطار
abbot
رئیس راهبان
prefect
رئیس فرمانده
prefects
رئیس فرمانده
ringmaster
رئیس سیرک
wardens
رئیس زندان
arch
موذی رئیس
arches
موذی رئیس
sheikh
رئیس قبیله
warden
رئیس زندان
chamberlain
رئیس خلوت
premiere
مهمتر رئیس
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
magistrate
رئیس کلانتری
premiering
مهمتر رئیس
premieres
مهمتر رئیس
premiered
مهمتر رئیس
Prime Ministers
رئیس الوزرا
Prime Minister
رئیس الوزرا
president
رئیس دانشگاه
abbots
رئیس راهبان
presidents
رئیس جمهور
presidents
رئیس دانشگاه
chamberlains
رئیس خلوت
arch-
موذی رئیس
premier
مهمتر رئیس
premiers
مهمتر رئیس
principal
رئیس مدیر
president
رئیس جمهور
sheikh
رئیس خانواده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com