Total search result: 151 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
link |
رابط |
liaison |
رابط |
liaisons |
رابط |
interface |
رابط |
interfaces |
رابط |
fitting |
رابط |
adapter |
رابط |
connective |
رابط |
connector |
رابط |
copulative |
رابط |
go between |
رابط |
internuncial |
رابط |
wiring connector |
رابط |
point of intersection |
رابط |
|
|
Other Matches |
|
principal line |
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط |
connecting tube |
لوله رابط |
enlarging adapter |
رابط فزاینده |
box connector |
رابط جعبه |
ediswan connector |
رابط ادیسوان |
edge connector |
رابط لبه |
centronics interface |
رابط موازی |
cylinderical fit |
رابط استوانهای |
serial interface |
رابط سری |
continuity equation |
رابط پیوستگی |
connector switch |
کلید رابط |
connecting rod |
میله رابط |
connector plug |
دوشاخه رابط |
connecting cable |
کابل رابط |
fuse link |
رابط فیوز |
internuncio |
رابط پیک |
link chain |
زنجیر رابط |
lamp connector |
رابط لامپ |
lead in wire |
سیم رابط |
liaison officer |
افسر رابط |
link belt |
تسمه رابط |
logical connective |
رابط منطقی |
logical connector |
رابط منطقی |
parallel interface |
رابط موازی |
internuncial neuron |
نورون رابط |
feeder canal |
نهر رابط |
interneuron |
نورون رابط |
reducing adaptor |
رابط کاهنده |
ground liaison |
رابط زمینی |
reducer |
لوله رابط |
high fidelity receiver |
گیرنده رابط |
high line |
پل رابط اصلی |
push rod |
میله رابط |
inductor hose |
لوله رابط |
interface card |
کارت رابط |
push rod |
میل رابط |
patch cord |
سیم رابط |
bent adaptor |
رابط خمیده |
baying |
پل رابط در پل شناور |
trunk line |
رابط ترانک |
journals |
شفت رابط |
bay |
پل رابط در پل شناور |
bayed |
پل رابط در پل شناور |
bays |
پل رابط در پل شناور |
link |
شاخه رابط |
standard interface |
رابط استاندارد |
connections |
میلههای رابط |
journal |
شفت رابط |
lead |
رابط برق |
leads |
رابط برق |
fuse wire |
رابط فیوز |
liaised |
رابط نظامی بودن |
dry cell connector |
رابط پیل خشک |
machine address |
محل یک شی در رابط ه با مبدا |
relay post |
پست رابط ستون |
flared fitting |
رابط قیفی شکل |
cross-tree |
[رابط عرضی دکلها] |
expressions |
فرمول یا رابط ه ریاضی |
liaising |
رابط نظامی بودن |
expression |
فرمول یا رابط ه ریاضی |
liaises |
رابط نظامی بودن |
intervening variable |
متغیر فرضی رابط |
cross tree |
رابط عرضی دکلها |
artillery liaison officer |
افسر رابط توپخانه |
anterior commissure |
بافت رابط قدامی |
apple desktop interface |
رابط رومیزی اپل |
air liaison officer |
افسر رابط هوایی |
cell connector |
رابط پیل باتری |
commissure |
بافت عصبی رابط |
test lead |
رابط برق ازمایش |
commissural fibres |
رشتههای عصبی رابط |
command liaison |
شبکه رابط یکان |
liaise |
رابط نظامی بودن |
switch position |
موضع رابط دفاعی |
battery connector |
رابط پیل باتری |
crawl trench |
خطوط رابط سنگرها |
command liaison |
افسر رابط فرماندهی |
triatic stay |
بکسل رابط ناو |
api |
رابط یامیانجی برنامه کاربردی |
interfaces |
وصل کردن از طریق رابط |
to catch the connection |
وسیله نقلیه رابط را گرفتن |
programmable communications interface |
رابط مخابراتی برنامه پذیر |
commissurotomy |
برداشتن بافت عصبی رابط |
interface |
وصل کردن از طریق رابط |
air transport liaison officer |
افسر رابط ترابری هوایی |
application program interface |
میانجی یا رابط برنامه کاربردی |
ditches |
گودال سنگر رابط خندق کندن |
ditch |
گودال سنگر رابط خندق کندن |
sbc |
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness |
cylinderical limit gage |
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای |
crawl trench |
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع |
floating |
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع |
ditched |
گودال سنگر رابط خندق کندن |
cross bleed |
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها |
logical connective |
رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی] |
logical operators |
رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی] |
I missed the connection. |
من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم. |
venn diagram |
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار |
relations between load, shear and moment |
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی |
interface human machine interface |
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری |
relative |
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه |
eia interface |
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها |
functions |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
relational database |
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است |
functioned |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
line haul |
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده |
function |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
ccitt v. |
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند |
graphs |
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط |
tac log group |
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی |
graph |
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط |
crankpin |
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود |
quick disconnect |
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود |
presentation manager |
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی |
decision |
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد |
privilege |
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند |
decisions |
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد |
tables |
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد |
tabled |
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد |
tabling |
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد |
table |
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد |
phenolic epoxy |
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد |
ground liaison |
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی |
idle wheel |
دنده چرخ رابط بین دو چرخ |
flattest |
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد |
flat |
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد |
relay post |
پست رابط پست واسطه |
fuse unit |
رابط فیوز نگهدارنده فیوز |
privates |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
action |
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند |
actions |
حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند |
private |
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت |
cut out |
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی |
keyword |
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد |
flash tube |
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
rs c |
استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند |