English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English Persian
cohabit رابطه جنسی داشتن
cohabited رابطه جنسی داشتن
cohabiting رابطه جنسی داشتن
cohabits رابطه جنسی داشتن
Search result with all words
to be together with somebody با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
Other Matches
lesbianism رابطه جنسی زن با زن
intimacy رابطه نامشروع جنسی
oral intercourse رابطه جنسی دهانی
sexual intercourse رابطه جنسی مجامعت
fornication رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
to pick up somebody [to find sexual partners] بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
liaises رابطه داشتن
liaising رابطه داشتن
liaised رابطه داشتن
corresponds رابطه داشتن
corresponded رابطه داشتن
correspond رابطه داشتن
liaise رابطه داشتن
coheres رابطه خویشی داشتن
cohere رابطه خویشی داشتن
cohering رابطه خویشی داشتن
cohered رابطه خویشی داشتن
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
to have connections رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
psychomancy رابطه با روح رابطه ارواح باهم
androgen هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
isogamete سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes احساسات جنسی روابط جنسی
sex احساسات جنسی روابط جنسی
nexus رابطه رابطه داخلی
I am [have] finished with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
equations رابطه
respects رابطه
linkages رابطه
relationship رابطه
respect رابطه
equation رابطه
linkage رابطه
relation رابطه
relevancy رابطه
connexions رابطه
contingence رابطه
bond رابطه
relevance رابطه
relationships رابطه
connection رابطه
correlation رابطه
relation learning رابطه اموزی
preattunement وفق [رابطه ای]
definitional equation رابطه تعریفی
functional relation رابطه تابعی
transitive رابطه غیرمستقیم
arithmetic relation رابطه حسابی
terms of trade رابطه مبادله
flow formula رابطه جریان
relation رابطه نسبت
de broglie relation رابطه دوبروی
fiduciary relationship رابطه امانی
liaisons رابطه نامشروع
liaison بستگی رابطه
liaison رابطه نامشروع
correlation ضریب رابطه
bode's relation رابطه بود
cash nexus رابطه نقدی
privity of contract رابطه متعاقدین
causal link رابطه سببیت
causal relationship رابطه علی
contractual relationship رابطه قراردادی
positive relation رابطه مثبت
positive relation رابطه مستقیم
relations of production رابطه تولید
preattunement هم کوکی [رابطه ای]
sonship رابطه فرزندی
preattunement هم آهنگی [رابطه ای]
equivalence relation رابطه هم ارزی
interrelationships رابطه متقابل
binary relation رابطه دوتایی
interrelationship رابطه متقابل
liaisons بستگی رابطه
commutation relation رابطه جابجایی
tie رابطه برابری
functional relationship رابطه تابعی
lead lag relation رابطه سبقت
monotonic relation رابطه همسو
mutual relationship رابطه متقابل
negative relation رابطه منفی
negative relation رابطه معکوس
interrelation رابطه متقابل
incommunicable بدون رابطه
trade-offs رابطه جایگزینی
trade-off رابطه جایگزینی
trade off رابطه جایگزینی
symbiotic relation رابطه همزیستی
ties رابطه برابری
mil relation رابطه میلیم
mil formula رابطه میلیمی
relationship رابطه [ریاضی]
mil relation رابطه میلیمی
linear relationship رابطه خطی
transitive رابطه مجازی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
to make a connection رابطه ای برقرار کردن
disconnection قطع نداشتن رابطه
denouncement اعلان قطع رابطه
recurrence relation [RR] رابطه بازگشتی [ریاضی]
mass energy relation رابطه جرم و انرژی
difference equation رابطه بازگشتی [ریاضی]
parent child relationship رابطه پدر و پسر
wealth saving relationship رابطه ثروت و پس انداز
break away قطع رابطه کردن
stress strain relation رابطه تنش- کرنش
input output relation رابطه ورودی- خروجی
cause and effect relationship رابطه علت و معلولی
price system نسبت و رابطه قیمتها با هم
This does not apply to . . . در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
filiation نسل رابطه پدر و فرزندی
creation of contractual tie انشاء ایجاد رابطه قراردادی
causal nexus رابطه میان علت و معلول
habit روش طرز رشد رابطه
mil rule قانون مربوط به رابطه میلیمی
average marginal relationship رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
causality رابطه بین علت ومعلول
fisher equation این رابطه عبارت است از :
habits روش طرز رشد رابطه
to discontinue relations [with somone] رابطه قطع کردن [با کسی]
divisibility relation رابطه بخش پذیری [ریاضی]
thermoelectric وابسته به رابطه برق وحرارت
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
faulty connection رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
neutral technology تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
intercommunication رابطه یا مخابره بین چند مرکز
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to pull strings از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to make friends [to make connections] رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
sugar daddies مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
aerodynamic shape شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to push for an answer [in reference to something] برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
kind جنسی
sexual جنسی
hermaphrodites دو جنسی
sexes جنسی
bisexual دو جنسی
unisexual یک جنسی
ambisexual دو جنسی
hermaphrodite دو جنسی
sex جنسی
kinds جنسی
kindest جنسی
bisexuals دو جنسی
unisex دو جنسی
generic جنسی
homogeneity هم جنسی
road sense جنسی
gamic جنسی
diclinous یک جنسی
to make [commit] a faux pas اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
compatible زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
sexual relations مقاربت جنسی
sexual aberration انحراف جنسی
excitement برانگیختگی جنسی
excitements برانگیختگی جنسی
sexual arousal برانگیختگی جنسی
sexual deviation انحراف جنسی
sexual perversion انحراف جنسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com