Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
Other Matches
analog transmission
انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission
مخابره سری مخابره نوبتی
psychomancy
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message
پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
medical assemblage
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
centrifugal
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
nexus
رابطه رابطه داخلی
provision center
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
center mark
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
transmissions
مخابره
message line
خط مخابره
communication
مخابره
traffic
مخابره
trafficking
مخابره
trafficked
مخابره
transmission
مخابره
traffics
مخابره
message
مخابره
messages
مخابره
traffick
مخابره
despatch
مخابره
neutral transmission
مخابره خنثی
signalled
مخابره کردن
transmissions
مخابره کردن
signaled
مخابره کردن
analog transmission
مخابره قیاسی
parallel transmission
مخابره موازی
telegraph
مخابره تلگرافی
polar transmission
مخابره قطبی
telegraphs
مخابره تلگرافی
signal
مخابره کردن
transmissions
مخابره مخابرات
telegraphing
مخابره تلگرافی
boat call
مخابره با قایق
telegrams
مخابره تلگرافی
telegram
مخابره تلگرافی
squawked
مخابره کردن
squawk
مخابره کردن
retransmission
مخابره مجدد
satellite communications
مخابره ماهوارهای
squawks
مخابره کردن
serial tranmission
مخابره نوبتی
asynchronous transmission
مخابره غیرهمزمان
asynchronous transmission
مخابره ناهمگام
signal bridge
پل مخابره ناو
telegraphed
مخابره تلگرافی
data communication
مخابره داده ها
transmission rate
سرعت مخابره
wires
مخابره کردن
wire
مخابره کردن
flag hoist
مخابره با پرچم
transmission rate
نرخ مخابره
transmission error
خطای مخابره
synchronous transmission
مخابره همگام
synchronous transmission
مخابره همزمان
telegraphic message
مخابره تلگرافی
end of transmission
انتهای مخابره
duplex transmission
مخابره دو رشتهای
duplex transmission
مخابره دورشتهای
dispateh
مخابره کردن
digital transmission
مخابره دیجیتال
data transmission
مخابره داده
data transmission
مخابره داده ها
transmission security
تامین مخابره
transmittal
ارسال مخابره
flags
پرچم مخابره
flag
پرچم مخابره
communicating
مخابره کردن
wirable
قابل مخابره
transmission
مخابره کردن
transmission
مخابره مخابرات
simplex transmission
مخابره ساده
visual communication
مخابره بصری
transmittance
ارسال مخابره
transmittancy
ارسال مخابره
syncheronous communications
مخابره همزمان
radioing
با بی سیم مخابره کردن
radiograms
مخابره پیام با بی سیم
radiotelegram
مخابره تلگراف بیسیم
transmitted data
دادههای مخابره شده
radioed
با بی سیم مخابره کردن
radiogram
مخابره پیام با بی سیم
radios
با بی سیم مخابره کردن
semaphore
مخابره با پرچم دستی
jam
مانع مخابره شدن
jammed
مانع مخابره شدن
retransmit
دوباره مخابره کردن
start stop transmission
مخابره قطع و وصلی
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
jams
مانع مخابره شدن
radio
با بی سیم مخابره کردن
half duplex transmission
مخابره دو نیم رشتهای
helio
ایینه مخابره پیام
dispatches
مخابره کردن ارسال
despatches
مخابره کردن ارسال
despatched
مخابره کردن ارسال
dispatched
مخابره کردن ارسال
etb
انتهای بلاک مخابره
end of transmission block
انتهای بلاک مخابره
multiplex
تسهیم مخابره ترکیبی
despatching
مخابره کردن ارسال
dispatch
مخابره کردن ارسال
aerogram
مخابره با تلگراف بی سیم
squawk box
دستگاه مخابره داخلی ناو
signaled
مخابره کردن علامت دادن
toll call
مخابره تلفنی خارج شهری
intercom
دستگاه مخابره داخل ساختمان
signal
مخابره کردن علامت دادن
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
heliographic
مربوط به مخابره تلگراف افتابی
intercoms
دستگاه مخابره داخل ساختمان
semaphore
بوسیله پرچم مخابره کردن
signalled
مخابره کردن علامت دادن
blinker yardarm
چراغ مخابره دکل کشتی
toll calls
مخابره تلفنی خارج شهری
alphabet code flag
پرده مخابره حروف یا اعداد
contingence
رابطه
equation
رابطه
bond
رابطه
linkage
رابطه
linkages
رابطه
respects
رابطه
connexions
رابطه
relation
رابطه
relationship
رابطه
equations
رابطه
relationships
رابطه
respect
رابطه
relevance
رابطه
correlation
رابطه
connection
رابطه
relevancy
رابطه
wireless
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wirelesses
بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto
دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
phototelegraphyt
مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
walkie-talkies
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie
دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
fiduciary relationship
رابطه امانی
negative relation
رابطه منفی
trade-off
رابطه جایگزینی
definitional equation
رابطه تعریفی
flow formula
رابطه جریان
binary relation
رابطه دوتایی
trade off
رابطه جایگزینی
negative relation
رابطه معکوس
privity of contract
رابطه متعاقدین
positive relation
رابطه مستقیم
de broglie relation
رابطه دوبروی
positive relation
رابطه مثبت
contractual relationship
رابطه قراردادی
arithmetic relation
رابطه حسابی
equivalence relation
رابطه هم ارزی
trade-offs
رابطه جایگزینی
mutual relationship
رابطه متقابل
bode's relation
رابطه بود
functional relation
رابطه تابعی
functional relationship
رابطه تابعی
transitive
رابطه مجازی
transitive
رابطه غیرمستقیم
mil formula
رابطه میلیمی
sonship
رابطه فرزندی
linear relationship
رابطه خطی
lead lag relation
رابطه سبقت
correlation
ضریب رابطه
incommunicable
بدون رابطه
mil relation
رابطه میلیمی
causal relationship
رابطه علی
lesbianism
رابطه جنسی زن با زن
symbiotic relation
رابطه همزیستی
relations of production
رابطه تولید
monotonic relation
رابطه همسو
commutation relation
رابطه جابجایی
mil relation
رابطه میلیم
cash nexus
رابطه نقدی
causal link
رابطه سببیت
interrelation
رابطه متقابل
liaisons
بستگی رابطه
preattunement
هم آهنگی
[رابطه ای]
preattunement
وفق
[رابطه ای]
ties
رابطه برابری
liaison
رابطه نامشروع
liaison
بستگی رابطه
preattunement
هم کوکی
[رابطه ای]
liaisons
رابطه نامشروع
interrelationships
رابطه متقابل
tie
رابطه برابری
interrelationship
رابطه متقابل
terms of trade
رابطه مبادله
correspond
رابطه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com