English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (9 milliseconds)
English Persian
enlarging adapter رابط فزاینده
Other Matches
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
increasing فزاینده
constructive interference تداخل فزاینده
progressive resistance مقاومت فزاینده
step up transformer مبدل فزاینده
increasing function تابع فزاینده
treppe انقباض فزاینده
gibbous phase هلال فزاینده
increasing cost هزینههای فزاینده
law of increasing return قانون بازده فزاینده
income multiplier ضریب فزاینده درامد
multiplier ضریب بهم فزاینده
tax multiplier ضریب فزاینده مالیات
increasing marginal return بازده نهائی فزاینده
incremental tuner میزان ساز فزاینده
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
increasing returns to scale بازده فزاینده نسبت به مقیاس
investment multiplier ضریب فزاینده سرمایه گذاری
money multiplier ضریب بهم فزاینده پول
mutiplier principle اصل ضریب بهم فزاینده
export multiplier ضریب بهم فزاینده صادرات
deposit multiplier ضریب بهم فزاینده سپرده
balanced budget multiplier ضریب بهم فزاینده بودجه متوازن
multiplier effect of a balanced budget اثر بهم فزاینده بودجه متوازن
go between رابط
point of intersection رابط
adapter رابط
wiring connector رابط
connective رابط
connector رابط
copulative رابط
internuncial رابط
fitting رابط
interface رابط
liaison رابط
link رابط
liaisons رابط
interfaces رابط
lamp connector رابط لامپ
lead in wire سیم رابط
continuity equation رابط پیوستگی
liaison officer افسر رابط
fuse wire رابط فیوز
link belt تسمه رابط
connector switch کلید رابط
logical connector رابط منطقی
logical connective رابط منطقی
link chain زنجیر رابط
connector plug دوشاخه رابط
internuncio رابط پیک
internuncial neuron نورون رابط
fuse link رابط فیوز
high fidelity receiver گیرنده رابط
high line پل رابط اصلی
feeder canal نهر رابط
connections میلههای رابط
interface card کارت رابط
edge connector رابط لبه
inductor hose لوله رابط
cylinderical fit رابط استوانهای
ground liaison رابط زمینی
interneuron نورون رابط
connecting tube لوله رابط
connecting rod میله رابط
reducing adaptor رابط کاهنده
ediswan connector رابط ادیسوان
bay پل رابط در پل شناور
leads رابط برق
link شاخه رابط
lead رابط برق
bayed پل رابط در پل شناور
trunk line رابط ترانک
baying پل رابط در پل شناور
journals شفت رابط
reducer لوله رابط
bent adaptor رابط خمیده
connecting cable کابل رابط
serial interface رابط سری
parallel interface رابط موازی
patch cord سیم رابط
journal شفت رابط
standard interface رابط استاندارد
push rod میل رابط
centronics interface رابط موازی
push rod میله رابط
box connector رابط جعبه
bays پل رابط در پل شناور
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
triatic stay بکسل رابط ناو
switch position موضع رابط دفاعی
expression فرمول یا رابط ه ریاضی
relay post پست رابط ستون
intervening variable متغیر فرضی رابط
expressions فرمول یا رابط ه ریاضی
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
test lead رابط برق ازمایش
dry cell connector رابط پیل خشک
battery connector رابط پیل باتری
artillery liaison officer افسر رابط توپخانه
air liaison officer افسر رابط هوایی
cross tree رابط عرضی دکلها
liaise رابط نظامی بودن
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
crawl trench خطوط رابط سنگرها
anterior commissure بافت رابط قدامی
cell connector رابط پیل باتری
liaised رابط نظامی بودن
command liaison شبکه رابط یکان
command liaison افسر رابط فرماندهی
flared fitting رابط قیفی شکل
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
commissure بافت عصبی رابط
liaising رابط نظامی بودن
liaises رابط نظامی بودن
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interface وصل کردن از طریق رابط
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
api رابط یامیانجی برنامه کاربردی
air transport liaison officer افسر رابط ترابری هوایی
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
interfaces وصل کردن از طریق رابط
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
ditch گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches گودال سنگر رابط خندق کندن
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
cross bleed سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cylinderical limit gage دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
sbc RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
logical connective رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
I missed the connection. من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
logical operators رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
venn diagram نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
relations between load, shear and moment رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
functioned لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
functions لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
relational database پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
graphs نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
ccitt v. در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
privilege وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
presentation manager تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
relay post پست رابط پست واسطه
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com