Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lamp connector
رابط لامپ
Other Matches
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
incandescent lamp
لامپ برقی دارای نور سیمابی لامپ نئون
image dissector tube
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
adapter
رابط
internuncial
رابط
wiring connector
رابط
fitting
رابط
liaisons
رابط
connector
رابط
go between
رابط
point of intersection
رابط
interfaces
رابط
link
رابط
copulative
رابط
interface
رابط
liaison
رابط
connective
رابط
reducing adaptor
رابط کاهنده
patch cord
سیم رابط
lead in wire
سیم رابط
logical connector
رابط منطقی
cylinderical fit
رابط استوانهای
trunk line
رابط ترانک
parallel interface
رابط موازی
edge connector
رابط لبه
ediswan connector
رابط ادیسوان
baying
پل رابط در پل شناور
box connector
رابط جعبه
reducer
لوله رابط
bent adaptor
رابط خمیده
centronics interface
رابط موازی
connecting cable
کابل رابط
connecting rod
میله رابط
connecting tube
لوله رابط
bays
پل رابط در پل شناور
bayed
پل رابط در پل شناور
bay
پل رابط در پل شناور
connector plug
دوشاخه رابط
connector switch
کلید رابط
journals
شفت رابط
journal
شفت رابط
continuity equation
رابط پیوستگی
push rod
میله رابط
push rod
میل رابط
serial interface
رابط سری
logical connective
رابط منطقی
internuncio
رابط پیک
inductor hose
لوله رابط
internuncial neuron
نورون رابط
connections
میلههای رابط
high line
پل رابط اصلی
fuse link
رابط فیوز
interneuron
نورون رابط
standard interface
رابط استاندارد
fuse wire
رابط فیوز
interface card
کارت رابط
feeder canal
نهر رابط
enlarging adapter
رابط فزاینده
high fidelity receiver
گیرنده رابط
link
شاخه رابط
link chain
زنجیر رابط
link belt
تسمه رابط
lead
رابط برق
ground liaison
رابط زمینی
liaison officer
افسر رابط
leads
رابط برق
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
air liaison officer
افسر رابط هوایی
expression
فرمول یا رابط ه ریاضی
expressions
فرمول یا رابط ه ریاضی
relay post
پست رابط ستون
switch position
موضع رابط دفاعی
cell connector
رابط پیل باتری
anterior commissure
بافت رابط قدامی
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
liaises
رابط نظامی بودن
artillery liaison officer
افسر رابط توپخانه
commissural fibres
رشتههای عصبی رابط
command liaison
شبکه رابط یکان
battery connector
رابط پیل باتری
commissure
بافت عصبی رابط
command liaison
افسر رابط فرماندهی
machine address
محل یک شی در رابط ه با مبدا
triatic stay
بکسل رابط ناو
cross tree
رابط عرضی دکلها
intervening variable
متغیر فرضی رابط
flared fitting
رابط قیفی شکل
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
liaising
رابط نظامی بودن
liaised
رابط نظامی بودن
liaise
رابط نظامی بودن
test lead
رابط برق ازمایش
dry cell connector
رابط پیل خشک
interfaces
وصل کردن از طریق رابط
interface
وصل کردن از طریق رابط
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
api
رابط یامیانجی برنامه کاربردی
commissurotomy
برداشتن بافت عصبی رابط
air transport liaison officer
افسر رابط ترابری هوایی
to catch the connection
وسیله نقلیه رابط را گرفتن
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
ditches
گودال سنگر رابط خندق کندن
ditch
گودال سنگر رابط خندق کندن
cylinderical limit gage
دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
floating
محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
sbc
RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
cross bleed
سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
ditched
گودال سنگر رابط خندق کندن
logical operators
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
I missed the connection.
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
logical connective
رابط های منطقی
[ریاضی]
[زبان شناسی]
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relations between load, shear and moment
رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
venn diagram
نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relative
محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
line haul
خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
functions
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
function
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
relational database
پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
graphs
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graph
نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
ccitt v.
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
crankpin
قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
quick disconnect
نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
valves
لامپ
valve
لامپ
lamp
لامپ
diode
لامپ
electric lamp
لامپ
tubes
لامپ
tube
لامپ
limiter
لامپ اف ام
lamp bulb
لامپ
lamps
لامپ
privilege
وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
decisions
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
presentation manager
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
decision
جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
lamp cord
سیم لامپ
lamp holder
سرپیچ لامپ
vaccum tube
لامپ خلاء
loktal base
لامپ قفلی
loctal base
لامپ قفلی
lock in base tube
لامپ قفلی
hexode
لامپ شش قطبی
pentode
لامپ پنتود
hard tube
لامپ سخت
vacumm tube
لامپ خلاء
vacuum tube
لامپ خلاء
lampholder
سرپیچ لامپ
lamp bulb efficiency
بازده لامپ
lamp bulb base
پایه لامپ
grid glow tube
لامپ کنتاکتی
image storing tube
لامپ ایکونوسکپ
ignitorn
لامپ ایگنیترون
vaccum tube lamp
لامپ خلاء
high vaccum tube
لامپ خلاء
hexod
لامپ شش قطبی
helium lamp
لامپ هلیومی
tank
لامپ مخزنی
h lamp
لامپ هیدروژنی
incandescent lamp
لامپ روشنایی
incandescent lamp
لامپ رشتهای
indicator light
لامپ سیگنال
lamp bulb adapter
تبدیل لامپ
mercury pool tube
لامپ مایع
warning light
لامپ خطر
williams tube
لامپ ویلیام
industrial tube
لامپ تجارتی
x ray tube
لامپ رونتگن
front lamp
لامپ جلو
instrument lamp
لامپ سنجه ها
inspection lamp
لامپ کنترل
indicator tube
لامپ سیگنال
roentgen tube
لامپ رونتگن
table lamp
لامپ استاندارد
tantalum filament lamp
لامپ تانتالی
tetrode
لامپ تترود
thermionic tube
لامپ گرمیونایی
thypatron
لامپ گازی
pilot lamp
لامپ پیلوت
projector lamp
لامپ پروژکتور
projection tube
لامپ تصویر
triode
لامپ سه قطبی
strobotron
لامپ استروبوسکپی
strobotron
لامپ چشمک زن
stroboscopic tube
لامپ استروبوسکپی
sealing in
اببندی لامپ
selectron
لامپ گزینش
side contact
شاخک لامپ
reactance tube
لامپ راکتانس
top cap
شاخک لامپ
radio tube
لامپ رادیو
signal lamp
لامپ سیگنال
single contact lamp
لامپ تک کنتاکتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com