English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (10 milliseconds)
English Persian
internuncio رابط پیک
Search result with all words
relative محل مشخص در رابط ه با یک مرجع یا آدرس مربوطه پایه
link شاخه رابط
link رابط
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
lead رابط برق
leads رابط برق
expression فرمول یا رابط ه ریاضی
expressions فرمول یا رابط ه ریاضی
ditch گودال سنگر رابط خندق کندن
ditched گودال سنگر رابط خندق کندن
ditches گودال سنگر رابط خندق کندن
fuse wire رابط فیوز
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functions لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
liaison رابط
liaisons رابط
connections میلههای رابط
privilege وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
interface رابط
interface وصل کردن از طریق رابط
interfaces رابط
interfaces وصل کردن از طریق رابط
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
decision جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decisions جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
liaise رابط نظامی بودن
liaised رابط نظامی بودن
liaises رابط نظامی بودن
liaising رابط نظامی بودن
floating محل مخصوص در رابط ه با آدرس مرجع
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tables ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
fitting رابط
journal شفت رابط
journals شفت رابط
graph نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
graphs نمودار نمایش رابط ه بین دو یا چند متغیر به صورت خط یا مجموعهای نقاط
bay پل رابط در پل شناور
bayed پل رابط در پل شناور
baying پل رابط در پل شناور
bays پل رابط در پل شناور
adapter رابط
air liaison officer افسر رابط هوایی
air transport liaison officer افسر رابط ترابری هوایی
anterior commissure بافت رابط قدامی
api رابط یامیانجی برنامه کاربردی
apple desktop interface رابط رومیزی اپل
application program interface میانجی یا رابط برنامه کاربردی
artillery liaison officer افسر رابط توپخانه
battery connector رابط پیل باتری
cell connector رابط پیل باتری
bent adaptor رابط خمیده
box connector رابط جعبه
ccitt v. در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
centronics interface رابط موازی
command liaison افسر رابط فرماندهی
command liaison شبکه رابط یکان
commissural fibres رشتههای عصبی رابط
commissure بافت عصبی رابط
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
connecting cable کابل رابط
connecting rod میله رابط
connecting tube لوله رابط
connective رابط
connector رابط
connector plug دوشاخه رابط
connector switch کلید رابط
continuity equation رابط پیوستگی
copulative رابط
crankpin قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
crawl trench خطوط رابط سنگرها
crawl trench سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
cross bleed سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
cross tree رابط عرضی دکلها
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
cylinderical fit رابط استوانهای
cylinderical limit gage دستگاه اندازه گیر رابط استوانهای
dry cell connector رابط پیل خشک
edge connector رابط لبه
ediswan connector رابط ادیسوان
eia interface یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
enlarging adapter رابط فزاینده
feeder canal نهر رابط
flared fitting رابط قیفی شکل
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
fuse link رابط فیوز
fuse unit رابط فیوز نگهدارنده فیوز
go between رابط
ground liaison رابط زمینی
ground liaison گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
high fidelity receiver گیرنده رابط
high line پل رابط اصلی
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
Other Matches
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
wiring connector رابط
internuncial رابط
point of intersection رابط
serial interface رابط سری
link chain زنجیر رابط
lamp connector رابط لامپ
lead in wire سیم رابط
liaison officer افسر رابط
link belt تسمه رابط
logical connective رابط منطقی
logical connector رابط منطقی
parallel interface رابط موازی
internuncial neuron نورون رابط
interneuron نورون رابط
reducing adaptor رابط کاهنده
reducer لوله رابط
push rod میله رابط
inductor hose لوله رابط
interface card کارت رابط
push rod میل رابط
patch cord سیم رابط
trunk line رابط ترانک
standard interface رابط استاندارد
machine address محل یک شی در رابط ه با مبدا
relay post پست رابط ستون
cross-tree [رابط عرضی دکلها]
intervening variable متغیر فرضی رابط
test lead رابط برق ازمایش
switch position موضع رابط دفاعی
triatic stay بکسل رابط ناو
to catch the connection وسیله نقلیه رابط را گرفتن
programmable communications interface رابط مخابراتی برنامه پذیر
sbc RA و رابط دستگاه جانبی RO ,Computer SmallBusiness
logical connective رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
logical operators رابط های منطقی [ریاضی] [زبان شناسی]
I missed the connection. من اتوبوس [قطار هواپیمای] رابط را از دست دادم.
venn diagram نمایش گرافیکی رابط ه بین وضعیتهای سیستم یا مدار
relations between load, shear and moment رابط بین بار و نیروی برشی و لنگر خمشی
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
relational database پرش پایگاه داده که حاوی عملگرهای رابط های است
line haul خط رابط بین کلماتی که نصف ان در سطر بعد واقع شده
tac log group گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
presentation manager تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
relay post پست رابط پست واسطه
keyword 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
rs c استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com