English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
aspect رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspects رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
Other Matches
radar scan تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
antisubmarine air escort هواپیمای پاسور هوایی ضدزیردریایی
which transponder علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
radar scan مراقبت بوسیله رادار
radar beacon برج مراقبت رادار
sector of search منطقه مراقبت رادار
unattended ground sensor رادار مراقبت زمینی خودکار
attack teacher وسیله اموزش عملیات ضدزیردریایی وانمودساز تک ضدزیردریایی
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
air search مراقبت هوایی
air surveillance مراقبت هوایی
aerial radar رادار هوایی
tactical air navigation رادار ناوبری تاکتیکی هوایی
radar picket cap هواپیمای گشتی هوایی حامل رادار
in the dark در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
intercepting search کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
antisubmarine support پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
gadget نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadgets نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
railings امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
antisubmarine barrier سد ضدزیردریایی
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
net laying ship کشتی تورگذار و ضدزیردریایی
blips نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blip نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
neptune نوعی هواپیمای جت دوموتوره ضدزیردریایی
antisubmarine carrier group ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
mouse trap نوعی جنگ افزار ضدزیردریایی
drone antisubmarine helicopter هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
commitment position نقطه پرتاب بمب ضدزیردریایی
circular scanning مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
radar comouflage استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
radar tracking تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
crystal balls گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
airlift service سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
clattering تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
radar discrimination قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
holidays تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
air policing عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
radar locating تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
i stay در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
air delivery container جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air sentinel گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steers در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
flak گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
fly through عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
submarine sanctuaries مناطق مخصوص تمرینات غیررزمی زیردریایی مناطق تمرین اموزشی ضدزیردریایی
hedgehog مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
carrier air group دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
air material ماتریل هوایی وسایل هوایی
notice to airmen اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
aired هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
airs هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
underwater demolition تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splashes ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashing ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splash ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
air photographic شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
air scout هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
ovservation مراقبت
unattended بی مراقبت
espial مراقبت
counter surveillance ضد مراقبت
vigilance مراقبت
eyesight مراقبت
surveillance مراقبت
cares مراقبت
cared مراقبت
care مراقبت
watchfulness مراقبت
watchful مراقبت
tendance مراقبت
Medicare مراقبت پزشکی
watchtower برج مراقبت
due care مراقبت کافی
watchtowers برج مراقبت
day care مراقبت در روز
combat surveillance مراقبت رزمی
control towers برج مراقبت
watch tower برج مراقبت
to llok مراقبت کردن
listening watch مراقبت به گوش
watch مراقبت کردن
watched مراقبت کردن
watches مراقبت کردن
watching مراقبت کردن
helical scanning مراقبت مارپیچی
ground surveillance مراقبت زمینی
insuring مراقبت کردن در
insures مراقبت کردن در
ensuring مراقبت کردن در
ensures مراقبت کردن در
ensured مراقبت کردن در
ensure مراقبت کردن در
care of supplies مراقبت اماد
animadversion مراقبت مشاهده
sea surveillance مراقبت دریایی
residential care مراقبت پناهگاهی
to see after مراقبت کردن
area monitoring مراقبت منطقهای
to see to it مراقبت کردن
see to it مراقبت کردن
acoustical surveillance مراقبت صوتی
photogrammetry علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
lookouts مراقبت عمل پاییدن
maintain به خوبی مراقبت شده
maintained به خوبی مراقبت شده
to ensure something مراقبت کردن در [چیزی]
harbor control tower برج مراقبت بندر
overwatch مراقبت از حرکت بااتش
air beacon برج مراقبت پایگاه
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
surveillant مراقبت کننده دیدبان
unattended operation هملکرد مراقبت نشده
vigilance مراقبت به گوش بودن
lookout مراقبت عمل پاییدن
surveillance دیدبانی و مراقبت از منطقه
maintains به خوبی مراقبت شده
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
area monitoring مراقبت کردن از منطقه
stake-outs محل تحت مراقبت
cared محافظت کردن مراقبت
care محافظت کردن مراقبت
airborne beacon برج مراقبت هوابرد
cares محافظت کردن مراقبت
under one's wing <idiom> تحت مراقبت کسی
attendances ملازمت مراقبت رسیدگی
stake-out محل تحت مراقبت
search مراقبت کردن از زمین
searched مراقبت کردن از زمین
searches مراقبت کردن از زمین
searchingly مراقبت کردن از زمین
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
air defense commander فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
airlift capacity مقدورات ترابری هوایی مقدورات حمل و نقل هوایی
emergency scramble درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
air search attack unit تیم تجسس و نابودی هوایی تیم تک اکتشافی هوایی
pickets نرده کشیدن مراقبت کردن
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
slap together <idiom> به عجله وبی مراقبت واداشتن
security monitoring نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
picketed نرده کشیدن مراقبت کردن
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
channel airlift سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
see that he does it مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
spiral scanning مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
snow under <idiom> قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
turn over <idiom> به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
radar رادار
sensor رادار مراقبتی
radar engineering مهندسی رادار
teleran رادار تلویزیونی
radome اطاق رادار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com