Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
people sniffer
رادار کشف افراد دشمن
Search result with all words
people sniffer
رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
Other Matches
levee en masse
عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
identification friendly or foe
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
internee
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
radar locating
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
chaff
وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
gadget
نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadgets
نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
characterization
مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
radar scan
تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
railing
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railings
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
private
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
gall
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
to triumph over the enemy
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
hit
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejects
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
radar prediction
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar return
انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
directional radar prediction
تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
close-up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
blip
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips
نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
radar comouflage
استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radar tracking
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
crystal ball
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal balls
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
clatter
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered
تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
espionage
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
breached
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganizes
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganize
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
approach march
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelled
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
enlistedman
افراد
troop
افراد
trooped
افراد
trooping
افراد
enlisted personnel
افراد
personnel
افراد
men
افراد
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
radar
رادار
enlisted personnel
طبقه افراد
platoon
جوخهء افراد
equal status persons
افراد همپایه
filler personnel
افراد جایگزینی
enlistee
افراد داوطلب
service club
باشگاه افراد
personnel status
وضع افراد
platoons
جوخهء افراد
liberty men
افراد مرخصی
top-level
افراد عالیرتبه
head counts
جمع افراد
head count
جمع افراد
withindoors
افراد داخل
category
طبقه افراد
roll call
نامیدن افراد
packed out
پر و مملو از افراد
cognoscenti
افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
radarman
متصدی رادار
radar countermeasures
اقدامات ضد رادار
radome
برج رادار
radar location
موقعیت رادار
radar trapping
اختلال رادار
radome
اطاق رادار
radar alimeter
فرازیاب رادار
radar ranging
میدان رادار
radar scope
صفحه رادار
sidelooking airborne radar
رادار جانبی
radar trace
علامت رادار
radar operator
متصدی رادار
search radar
رادار تجسسی
radar engineering
مهندسی رادار
radar quardship
نگهبانی رادار
radar beam
پرتو رادار
radar boresight
محوریابی رادار
radar network
شبکه ی رادار
radar man
متصدی رادار
radar beacon
راهنمای رادار
radar equipment
تجهیزات رادار
aerial radar
رادار هوایی
radar installation
تاسیسات رادار
teleran
رادار تلویزیونی
sensor
رادار مراقبتی
agl
رادار هواپیما
radar
دستگاه رادار
crystal balls
انتن رادار
crystal ball
انتن رادار
acquisition radar
رادار هدفیابی
acquisition radar
رادار هدفیاب
doppler radar
رادار داپلر
aircraft gun laying
رادار هواپیما
surveillance radar
رادار مراقبتی
corner reflector
پریکسوپ رادار
doppler radar
رادار دوپلر
counter circuit
کنتور رادار
avast
افراد به جای خود
troops
افراد قسمتها سربازان
aptitude area
حیطه قابلیت افراد
coachload
افراد سوار بر درشکه
bachelor quarters
منازل افراد مجرد
posse comitatus
دسته افراد پلیس
receptee
افراد مورد پذیرش
noncombatant
افراد غیر نظامی
billet slip
کارت محلهای افراد
family size
تعداد افراد خانواده
billet slip
لوحه اسکان افراد
swallow one's pride
<idiom>
متواضع کردن افراد
cimmerian
افراد کشور فلمات
close station
افراد بدو مرخص
condemns
محکوم کردن افراد
condemning
محکوم کردن افراد
characterization
نوشتن بیوگرافی افراد
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
top-level
توسط افراد عالیرتبه
target audience
افراد مورد نظر
morale
روحیه افراد مردم
condemn
محکوم کردن افراد
commando
افراد نیروی مخصوص
transfer station
محل اعزام افراد
the common wealth of learning
افراد اهل علم
favouritism
افراد مورد توجه
commandos
افراد نیروی مخصوص
personal error
خطاهای انفرادی افراد
rouse out
بیدار کردن افراد
part owners
افراد شریک المال
personnel monitoring
بازرسی بدنی از افراد
dependents
افراد تحت تکفل
special olympics
المپیک افراد استثنایی
army deposit fund
پس انداز انفرادی افراد
transfer station
محل انتقال افراد
seeker
رادار تجسس هدف
radar countermeasures
پیش گیریهای ضد رادار
surveillance radar
رادار تجسس هدف
beam width
عرض بیم رادار
radar beacon
برج مراقبت رادار
sidelooking airborne radar
رادار با دید جانبی
sidelobe
بیم جانبی رادار
fire control radar
رادار کنترل اتش
radar beacon
برج دیدبانی رادار
sector of search
منطقه تجسس رادار
b scope
صفحه کاتد رادار
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
warning radar
رادار هشدار دهنده
echoed
برگشت امواج رادار
echoes
برگشت امواج رادار
echoing
برگشت امواج رادار
sbend distortion
لرزش تصویر رادار
radar measurement
اندازه گیری رادار
radar boresight
تطابق خط دید رادار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com