English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
secrecy راز پوشی پوشیدگی
Other Matches
latency پوشیدگی
reconditeness پوشیدگی
occultness پوشیدگی
encasing پوشیدگی
mysticalness پوشیدگی
mysteriousness پوشیدگی
privacy پوشیدگی
featheriness پوشیدگی باپر
mossiness پوشیدگی از خزه
pubes پوشیدگی ازکرک
snowiness پوشیدگی از برف
immersion پوشیدگی فرورفتن در اب
downiness پوشیدگی ازکرک
grassiness پوشیدگی از علف
privacy پوشیدگی پنهانی
in defilade تحت پوشیدگی
turfines پوشیدگی از ریشه یا چمن
pilosity پوشیدگی از مویاکرک پشمالویی
weediness پوشیدگی ازعلف هرزه
knobbiness پوشیدگی ازگره یابرامدگی قپه
disguisement تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
hoariness پوشیدگی ازموهای سفید وکوتاه
scaliness پوشیدگی از پولک یا فلس جرم گرفتگی
villosity پوشیدگی از کرک و پرز پرزدار یا مخملی بودن
opercular سر پوشی
connivance چشم پوشی
obliviously باچشم پوشی
gloze عیب پوشی
glozing پرده پوشی
up front بیپرده پوشی
ligation لیگاند پوشی
dandyism شیک پوشی
waiver چشم پوشی
renouncement چشم پوشی
planking تخته پوشی
obliviousness چشم پوشی
abnegation چشم پوشی
renunciation چشم پوشی
condonation چشم پوشی
opaqueness پشت پوشی
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) . عیب پوشی کردن
to blanch over پرده پوشی کردن
eonism مبدل پوشی جنسی
condoning چشم پوشی کردن از
waive چشم پوشی کردن
condoned چشم پوشی کردن از
condone چشم پوشی کردن از
conniving چشم پوشی کردن
connives چشم پوشی کردن
connived چشم پوشی کردن
waived چشم پوشی کردن
waives چشم پوشی کردن
ignoring چشم پوشی کردن
ignores چشم پوشی کردن
condones چشم پوشی کردن از
glozingly ازراه عیب پوشی
ignore چشم پوشی کردن
furring تخته پوشی دولا
connive چشم پوشی کردن
dandify شیک پوشی کردن
ignored چشم پوشی کردن
negligible قابل چشم پوشی
transvestism مبدل پوشی جنسی
glasnost صراحت و احتراز از پرده پوشی
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
planking تخته پوشی چوب فرش
mumming نقاب پوشی و لال بازی
renunciatory مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
renunciative مبنی بر چشم پوشی یا ترک دعوی
overlooking مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooked مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
not give someone the time of day <idiom> تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
condonation اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
planking تخته پوشی تخته بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com