Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
English
Persian
ingenuousness
راست بازی
open heartedness
راست بازی
Search result with all words
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
to play square
راست وحسینی بازی کردن
Other Matches
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
four-square
رک و راست
plain spoken
یر راست
plain dealing
راست
erected
راست
erect
راست
plumply
سر راست
sheer
یک راست
erecting
راست
straightest
راست
forthrights
سر راست
erects
راست
straighter
راست
freehearted
رک و راست
directly
سر راست
wrapover top
راست
wrapover skirt
راست
wrapover dress
راست
truest
راست
truer
راست
right back
بک راست
straightforward
راست
straightforward
رک سر راست
up front
رک و راست
rectilineal
راست خط
righting
راست
right
راست
candid
راست
on end
راست
uninhibited
رک و راست
turnabouts
به راست راست
turnabout
به راست راست
pricks
راست
right face
به راست راست
pricking
راست
pricked
راست
prick
راست
righted
راست
vertically
راست
straightish
سر راست
straightish
راست
beeline
خط راست
wooden
راست
outspoken
رک و راست
bolt upright
راست
true
راست
bee line
خط راست
dextrogyrous
راست بر
right turn
به راست راست
dextrorotatory
راست بر
straight
راست
vertical beam
راست رو
right footed
راست پا
blankly
سر راست
apeak
راست
upright
راست
prick eared
راست گوش
rightmost
سمت راست
rightmost
راست ترین
point device
کاملا راست
right justification
هم ترازی راست
prink
راست کردن
straight stairs
پلکان راست
rightism
راست گرایی
righting lever
اهرم راست کن
ragged left alignment
هم ترازی راست
righty
راست دست
round unvarnished tale
حرف سر راست
squared
راست حسینی
square
راست حسینی
A straightforward answer.
جواب سر راست
To become straight.
راست شدن
erecting
راست کردن
squares
راست حسینی
simon pure
راست حسینی
speak the trurh
راست گفتن
rectum
راست روده
erected
راست کردن
Is it true that. . . ?
راست است که ...؟
erect
راست کردن
rectums
راست روده
round unvarnished tale
راست حسینی
straight bow
کمان راست
right atrium
آتریوم راست
straight out
راست حسینی
upended
راست نشاندن
verisimilitude
راست نمایی
stand
راست شدن
rectilinear
راست خطی
right flank
سمت راست
right flank
جناح راست
to spoke the t.
راست گفتن
to sit up
راست نشستن
right hand
دست راست
right handed
راست گرد
right half back
نگهبان راست
right halfback
هافبک راست
right handed
در سمت راست
right handed
راست دست
rectangles
راست گوش
rectangles
راست گوشه
rectangle
راست گوش
to tell the truth
راست گفتن
right arm
دست راست
right handed rotation
گردش به راست
to come to good
راست امدن
right oblique march
میل به راست رو
rectangle
راست گوشه
right turn
براست راست
rectification
راست گردانی
right wing to ward
دست راست
right wing toward
دست راست
rightable
راست شدنی
right
درسمت راست
sit up
راست نشستن
righted
درسمت راست
right angled parallelogram
راست گوشه
right angled
راست گوشه
right handedness
راست دستی
righting
درسمت راست
rectus
ماهیچه راست
squaring
راست حسینی
sheer
راست تند
right incline
میل به راست
ragged right
راست ناهموار
upend
راست نشاندن
clockwise rotation
گردش به راست
on the right
<adv.>
سمت راست
grape sugar
گلوکز راست بر
it never rains but it pours
<idiom>
چپ و راست بد آوردن
rolled
انحراف به چپ یا راست
set right
راست کردن
rolls
انحراف به چپ یا راست
fastigiate
راست بالارونده
Z-twist
[Z-spun]
راست تاب
cross-brace
بادبند چپ و راست
to the right
<adv.>
سمت راست
right-angled
راست گوشه
upending
راست نشاندن
upends
راست نشاندن
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
dexter
در طرف راست
to turn left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
to make a turn to the left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
in round numbers 00
سر راست 001تا
eton collan
یقه راست
erective
راست کننده
deskew
راست کردن
deasil
طرف راست
as the crow files
بخط راست
cross brace
بادبند چپ و راست
truthfully
صادق راست
battery left
رگبار از راست یا از چپ
truthful
صادق راست
bolts
: راست بطورعمودی
bolting
: راست بطورعمودی
bolted
: راست بطورعمودی
dextrad
راست سویه
erectile
راست کردنی
right
<adv.>
سمت راست
erectile
راست شدنی
backstitch
کوک چپ و راست
dextrosal
راست گرد
counterclockwise
حرکت از راست به چپ
dextrorotatory
راست گردان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com