Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
English
Persian
chuffed
راضی و خوشحال
Other Matches
shandy
خوشحال
gleesome
خوشحال
lilting
خوشحال
shandies
خوشحال
shandygaff
خوشحال
sprightly
خوشحال
vivace
خوشحال
wanton
خوشحال
vogie
خوشحال
gays
خوشحال
gayest
خوشحال
jolly
خوشحال
bouncy
خوشحال
gay
خوشحال
gleeful
خوشحال
glad
خوشحال
happier
خوشحال
gayer
خوشحال
happiest
خوشحال
happy
خوشحال
in seventh heaven
<idiom>
خیلی خوشحال
sonsy
خوشبخت خوشحال
benedict
خوشحال ملایم
merry
خوش خوشحال
sonsie
خوشحال نیک انجام
on cloud nine
<idiom>
خیلی خوشحال وشاد
be glad to see the back of
<idiom>
[خوشحال شدن از رفتن کسی]
to jump up at somebody
به کسی پریدن
[مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
put up a good front
<idiom>
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
She wasn't any too pleased about his idea.
او
[زن]
در مورد ایده او
[مرد]
خیلی خوشحال نبود.
good riddance
<idiom>
وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
happiest
راضی
pliant
راضی شو
favourable
راضی
contented
راضی
acquiescent
راضی
happy
راضی
satisfied
راضی
happier
راضی
consentient
راضی
nothing loath
راضی
willing
راضی
content
راضی
he is not willing to go
راضی
contenting
راضی
acquiesce
راضی شدن
admit
راضی شدن
self content
از خود راضی
superiority complex
از خود راضی
satisfiable
راضی کردنی
satisfiable
راضی شدنی
to be pleased with
راضی شدن از
acquiescent
راضی شونده
finicky
سخت راضی
instansigent
راضی نشو
bate
راضی کردن
assuming
از خود راضی
contenting
خوشنود راضی
content
راضی کردن
content
خوشنود راضی
satisfy
راضی کردن
reconciling
راضی ساختن
reconciles
راضی ساختن
reconcile
راضی ساختن
satisfying
راضی کردن
satisfies
راضی کردن
overbearing
از خود راضی
supple
راضی شدن
bumptious
از خود راضی
complacent
از خود راضی
contenting
راضی کردن
humoring
راضی نگاهداشتن
humouring
راضی نگاهداشتن
humours
راضی نگاهداشتن
humour
راضی نگاهداشتن
smug
از خود راضی
humoured
راضی نگاهداشتن
humors
راضی نگاهداشتن
smugly
از خود راضی
self satisfied
از خود راضی
smugness
از خود راضی
humored
راضی نگاهداشتن
self-satisfied
از خود راضی
self pleased
از خود راضی
gratify
خشنود و راضی کردن
gratifies
خشنود و راضی کردن
roadhogs
رانندهی از خود راضی
In his heart of hearts he is pleasted.
ته دلش راضی است
gratified
خشنود و راضی کردن
roadhog
رانندهی از خود راضی
self satisfaction
از خود راضی گری
acquiesced
تن در دادن راضی شدن
self-satisfaction
از خود راضی گری
acquiesces
تن در دادن راضی شدن
acquiescing
تن در دادن راضی شدن
selfjustification
از خود راضی گری
self confidence
از خود راضی گری
sate
راضی کردن فرونشاندن
buy over
با رشوه راضی کردن
i am satisfied with his servic
از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
i am unwilling to go
راضی نیستم بروم
to buy over
بارشوه راضی کردن
i was not satisfied with him
از او خوشنود یا راضی نبودم
self complacency
از خود راضی گری
humor
خوشی دادن راضی نگاهداشتن
his action pleased me
ازکارش خوشنودیا راضی شدم
as ptoud as punch
بسیار متکبر و از خود راضی
consent
راضی شدن رضایت دادن
admits
بار دادن راضی شدن
admitting
بار دادن راضی شدن
consented
راضی شدن رضایت دادن
consenting
راضی شدن رضایت دادن
hard to please
نازک نارنجی سخت راضی شو
consents
راضی شدن رضایت دادن
he would die before he lie
راضی بود بمیرد دورغ نگوید
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
She is far too conceited. She is full of herself .
گوئی از دماغ فیل افتاده ( پر افاده وازخود راضی )
placebos
دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
placebo
دوای مریض راضی کن داروی دل خوش کنک و بی اثر
gladdened
خرسند کردن خوشحال کردن
open
روشن شدن خوشحال شدن
gladden
خرسند کردن خوشحال کردن
gladdening
خرسند کردن خوشحال کردن
gladdens
خرسند کردن خوشحال کردن
opens
روشن شدن خوشحال شدن
opened
روشن شدن خوشحال شدن
satisfy
راضی کردن خشنود کردن
satisfies
راضی کردن خشنود کردن
satisfying
راضی کردن خشنود کردن
unappeasable
اقناع نشدنی راضی نشدنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com