English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
high efficiency راندمان بالا
Other Matches
efficiency راندمان
total efficiency راندمان کل
transformer efficiency راندمان ترانسفورماتور
ideal efficiency راندمان ایده ال
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximum efficiency راندمان بیشینه
overall efficiency راندمان کلی
nozzle efficiency راندمان نازل
combustion efficiency راندمان احتراق
increase of efficiency افزایش راندمان
mechanical efficiency راندمان مکانیکی
internal efficiency راندمان داخلی
luminous efficiency راندمان روشنایی
light output ratio of a fitting راندمان نوری
radiation efficiency راندمان تابش
thermal efficiency راندمان حرارتی
energy conversion efficiency راندمان تبدیل انرژی
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
highs بالا
up رو به بالا
up بالا
balcony لژ بالا
headwater بالا اب
balconies لژ بالا
upper limit حد بالا
in old age [in great age] در سن بالا
at a great age در سن بالا یی
upside بالا
upped بالا
galleries لژ بالا
gallery لژ بالا
top بالا
aweigh بالا
upper بالا
above در بالا
overhead سر بالا
overhead بالا
upped رو به بالا
upping بالا
uppermost از بالا
upping رو به بالا
atop بالا
up there ان بالا
high بالا
on high در بالا
lever bridge پل بالا رو
ascendancy بالا
over بالا
ascendency بالا
outreach بالا
up stairs بالا
superincumbent از بالا
highest بالا
over- بالا
overtones بالا تن
overtone بالا تن
aloft بالا
upgraded از درجه بالا
upgraded بطرف بالا
raises بالا بردن
upgrades بطرف بالا
raises بالا کشیدن
upgrades از درجه بالا
upgrades بالا بردن
top down از بالا به پایین
upgraded بالا بردن
upgrade بالا بردن
hoist بالا کشیدن
hoist بالا بردن
atop بطرف بالا
tossing بالا انداختن
tosses بالا انداختن
tossed بالا انداختن
toss بالا انداختن
spec مشخصات بالا
top-down از بالا به پایین
upgrade از درجه بالا
upgrade بطرف بالا
hoisted بالا بردن
upgrading بالا بردن
raise بالا کشیدن
embezzle بالا کشیدن
embezzled بالا کشیدن
upheavals بالا امدن
upheaval بالا امدن
embezzles بالا کشیدن
promoting بالا بردن
embezzling بالا کشیدن
promotes بالا بردن
aspire بالا رفتن
promoted بالا بردن
promote بالا بردن
elevates بالا بردن
elevate بالا بردن
Mts بالا رفتن
aspired بالا رفتن
Mt بالا رفتن
aspires بالا رفتن
raising بالا اوردن
upgrading از درجه بالا
raise بالا بردن
jacks بالا بردن
upgrading بطرف بالا
rallied بالا بردن قی مت
rallies بالا بردن قی مت
rally بالا بردن قی مت
shoot forth بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot-out بالا جستن
soar بالا رفتن
soared بالا رفتن
soars بالا رفتن
elevating بالا بردن
jack بالا بردن
aspiring بالا رفتن
high impedance امپدانس بالا
jack up بالا بردن
up and down بالا و پایین
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
unfield میدان بالا
toss your oars پارو بالا
topsides قسمت بالا
long precision با دقت بالا
topside قسمت بالا
topmast دکل بالا
it comes from above از بالا می آید
intumesce بالا امدن
high order رتبه بالا
high precison دقت بالا
high resolution وضوح بالا
high storage انباره بالا
high temperature دمای بالا
high voltage ولتاژ بالا
high wing بال بالا
upper beam تیر بالا
uplifter بالا برنده
top pour ریختن از بالا
top cast ریختن از بالا
top carriage قنداق بالا
plan view نمای بالا
the above figures ارقام بالا
talll بلند بالا
pushup بالا فشردنی
surmountable بالا قرارگرفتنی
radio frequency فرکانس بالا
regorge بالا اوردن
res noitaloseR بالا
spoke bone زند بالا
plan view دید از بالا
the upper storey اشکوب بالا
mountant بالا رونده
to set in بالا امدن
to puff up بالا امدن
to puff out بالا امدن
on stilts بالا ایستاده بل
to fetch up بالا اوردن
to cast the g. بالا اوردن
to bring up بالا اوردن
they were filfty at the outsid دست بالا
scandent بالا رونده
high grown بلند بالا
hoisted بالا کشیدن
abovestairs طبقه بالا
ascendance بالا رفتن
ascendent بالا رونده
ascensive بالا رونده
at the utmost دست بالا
Please come up . بفرمائید بالا
bottom up از پایین به بالا
high-class از طبقات بالا
escalating بالا گرفتن
boosters بالا برنده
booster بالا برنده
hoists بالا بردن
hoists بالا کشیدن
uplift بالا بردن
uplifts بالا بردن
heave بالا کشیدن
heaved بالا کشیدن
radius زند بالا
ascending بالا رونده
escalates بالا گرفتن
escalated بالا گرفتن
escalate بالا گرفتن
upraise بالا بردن
head piece قسمت بالا
heave away بالا بکشید
heave in بالا کشیدن
high burst ترکش بالا
high contrast تغایر بالا
high frequency بسامد بالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com