Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
diver
راننده قایق موتوری
outboarder
راننده قایق موتوری
Search result with all words
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
Other Matches
ferried
قایق موتوری
ferries
قایق موتوری
ferry
قایق موتوری
ferrying
قایق موتوری
powerboat
قایق موتوری
gasboat
قایق موتوری
motorboat engine
قایق موتوری
motorboat
قایق موتوری
powerboats
قایق موتوری
motorboats
قایق موتوری
speedboat
قایق موتوری سرعت
powerboating
راندن قایق موتوری
motor launch
قایق موتوری کرجی
daycruiser
قایق موتوری کوچک
speedboats
قایق موتوری سرعت
motorboat racing
مسابقه با قایق موتوری
powerboat racing
مسابقه با قایق موتوری
parasailing
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومبیل یا قایق موتوری بلند شدن در هوا با چتر بکمک قایق موتوری
powerboat
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboats
قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
cigarrette
قایق مسابقه بزرگ موتوری
drag boat
قایق موتوری مسابقه سرعت
outboard motor
موتوری که روی قایق سوارشده
outboard motors
موتوری که روی قایق سوارشده
piloted
راننده قایق روی یخ
pilots
راننده قایق روی یخ
iceboater
راننده قایق روی یخ
pilot
راننده قایق روی یخ
speedboat
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
speedboats
کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
motor torpedo boat
قایق موتوری سریع السیراژدر انداز
storm boat
نوعی قایق سبک هجومی موتوری
sea skiff
قایق موتوری به اندازه متوسط با کابین
sportfisherman
قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
parakiting
بلند شدن در هوا با چتر بکمک اتومیبل یا قایق موتوری
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
protest flag
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
whaleboat
قایق موتوری یا پارویی درازو باریک مخصوص صید نهنگ و غیره
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers
راننده اتومبیل راننده ارابه
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
automotive
وسیله موتوری موتوری
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
physical motor pool
پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
motorbikes
دوچرخهی موتوری
motor unit
یکان موتوری
pool
پارک موتوری
mopeds
دوچرخهی موتوری
moped
دوچرخهی موتوری
motor vessel
کشتی موتوری
motor pool
پارک موتوری
motor fule
سوخت موتوری
motor drive
محرکه موتوری
motorize
موتوری کردن
pools
پارک موتوری
pooled
پارک موتوری
motor scooter
روروک موتوری
motorization
موتوری کردن
motor vehicle
خودرو موتوری
motorized
یکان موتوری
aerodyne
هواپیمای موتوری
push bike
در برابردوچرخه موتوری
push bikes
در برابردوچرخه موتوری
motorcades
کاروان موتوری
motorbike
دوچرخهی موتوری
motorcade
کاروان موتوری
pool equipment
وسایل پارک موتوری
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
power driven vessel
یگان شناور موتوری
motor vehicle
وسیله نقلیه موتوری
to start a motor
موتوری را بکار انداختن
motor transport
حمل و نقل موتوری
panel truck
بارکش کوچک موتوری
piloted
راننده
helmsmen
راننده
the man at the wheel
راننده
motor man
راننده
driving
راننده
helmsman
راننده
wheelman
راننده
pilots
راننده
impelent
راننده
steersman
راننده
drivers
راننده
wheelsman
راننده
driver
راننده
pilot
راننده
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
convoys
کاروان دریایی ستون موتوری
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
automotive
تکنولوژی وسایل نقلیه موتوری
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
motorcar
وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
motorized
یکان موتوریزه محمول موتوری
convoy
کاروان دریایی ستون موتوری
kick over
<idiom>
موتوری که شروع به کار میکند
power unit
پیش راننده
cabbie
راننده تاکسی
cabbies
راننده تاکسی
propulsive
پیش راننده
cabby
راننده تاکسی
chauffeur
راننده ماشین
chauffeurs
راننده ماشین
assistant driver
کمک راننده
chauffeured
راننده ماشین
power plants
پیش راننده
trucker
راننده کامیون
truckers
راننده کامیون
hot shoe
راننده زبردست
power plant
پیش راننده
drive's cab
اطاق راننده
drive's seat
صندلی راننده
motorman
راننده موتور
drivers
راننده گرداننده
carter
راننده گاری
bus driver
راننده اتوبوس
cabman
راننده تاکسی
driver
راننده گرداننده
chauffeuring
راننده ماشین
bulldozerer
راننده بولدوزر
truckman
راننده کامیون
driver's mate
شاگرد راننده
taximan
راننده تاکسی
train operator
[American E]
راننده قطار
railroad engineer
[American E]
راننده قطار
train driver
راننده قطار
road hog
<idiom>
راننده بیابان
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
locomotive engineer
[American E]
راننده قطار
locomotive operator
[British E]
راننده قطار
motor
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
tractive force
نیروی کشش وسایل نقلیه موتوری
motor traffic
رفت و امد وسایل نقلیه موتوری
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
cabin cruisers
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
motors
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motored
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
motor-
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده
cabin cruiser
کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
repellents
راننده بیزار کننده
repellent
راننده بیزار کننده
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
timer
وقت نگهدار هر راننده
karter
راننده اتومبیل کوچک
hackman
راننده درشکه کرایهای
timers
وقت نگهدار هر راننده
motor man
راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
catch driver
راننده اجیر ارابه
gondoliers
راننده کرجی ونیزی
hackney man
راننده درشکه کرایهای
gondolier
راننده کرجی ونیزی
pick off
رد شدن از راننده دیگر
holed
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holes
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
dead engine
موتوری که در حین پرواز ازکار افتاده است
holing
نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
stepping motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
stepper motor
موتوری که طبق دستوری کامپیوتر به آرامی می چرخد.
truck trailer
ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
cockpit
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpits
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
piloted
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
puntist
راننده کرجی نام دارد
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
pilots
خلبان هواپیما راننده کشتی
fly man
راننده درشکه تک اسبه کرایهای
tractor
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
tractors
تراکتور یا ماشین شخم زنی گاو اهن موتوری
road hog
راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
corner crew
متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
pole sitter
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
radialengine
موتوری که استوانههای ان بشکل پرههای چرخ قرارگرفته باشند موتورچرخی
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
four in hand
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
sidecars
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
sidecar
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
remotely piloted
هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
drafting
راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
hit-and-run
<idiom>
حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com