English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
Other Matches
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers راننده اتومبیل راننده ارابه
synchro دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
ac dc set دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
steersman راننده
piloted راننده
pilots راننده
motor man راننده
impelent راننده
the man at the wheel راننده
pilot راننده
driving راننده
driver راننده
wheelsman راننده
drivers راننده
wheelman راننده
helmsmen راننده
helmsman راننده
quad density تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
power plant پیش راننده
cabby راننده تاکسی
taximan راننده تاکسی
train driver راننده قطار
bulldozerer راننده بولدوزر
bus driver راننده اتوبوس
train operator [American E] راننده قطار
locomotive operator [British E] راننده قطار
locomotive driver [British E] راننده قطار
cabman راننده تاکسی
carter راننده گاری
truckman راننده کامیون
hot shoe راننده زبردست
driver's mate شاگرد راننده
drive's seat صندلی راننده
drive's cab اطاق راننده
motorman راننده موتور
power plants پیش راننده
cabbies راننده تاکسی
cabbie راننده تاکسی
drivers راننده گرداننده
chauffeured راننده ماشین
power unit پیش راننده
propulsive پیش راننده
trucker راننده کامیون
road hog <idiom> راننده بیابان
chauffeuring راننده ماشین
assistant driver کمک راننده
chauffeur راننده ماشین
chauffeurs راننده ماشین
truckers راننده کامیون
railroad engineer [American E] راننده قطار
locomotive engineer [American E] راننده قطار
driver راننده گرداننده
animal حیوان
living creatuse حیوان
beast حیوان
animals حیوان
beasts حیوان
repellent راننده بیزار کننده
repellents راننده بیزار کننده
gondoliers راننده کرجی ونیزی
gondolier راننده کرجی ونیزی
catch driver راننده اجیر ارابه
diver راننده قایق موتوری
timers وقت نگهدار هر راننده
timer وقت نگهدار هر راننده
pick off رد شدن از راننده دیگر
karter راننده اتومبیل کوچک
motor man راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
pilots راننده قایق روی یخ
hackney man راننده درشکه کرایهای
outboarder راننده قایق موتوری
pilot راننده قایق روی یخ
hackman راننده درشکه کرایهای
iceboater راننده قایق روی یخ
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
piloted راننده قایق روی یخ
kitten بچه حیوان
zoophilic حیوان دوست
zoophily حیوان خواهی
lost animal حیوان گمشده
zoophilia حیوان خواهی
zooparasite حیوان انگل
zoolatry حیوان پرستی
zooerasty جماع با حیوان
hilding حیوان چموش
mavericks حیوان بیصاحب
kittens بچه حیوان
lost animal حیوان ضاله
pack animals حیوان باربر
zootheism حیوان پرستی
pack animal حیوان باربر
beastly حیوان صفت
bipeds حیوان دوپا
zoophobia حیوان هراسی
slick ear حیوان بی گوش
carnivorous حیوان گوشتخوار
zoophilous حیوان دوست
biped حیوان دوپا
boughs شانه حیوان
bough شانه حیوان
spinal animal حیوان نخاعی
animalization تبدیل به حیوان
maverick حیوان بیصاحب
fries حیوان نوزاد
ectotherm حیوان خونسرد
bestiality جماع با حیوان
bestiality حیوان صفتی
draft animal حیوان بارکش
option of animals خیار حیوان
frying حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
zoology حیوان شناسی
wildling حیوان وحشی
whiffet حیوان رشدنکرده
brutes جانور حیوان
beastby حیوان صفت
brutes حیوان صفت
reptiles حیوان خزنده
brute حیوان صفت
beast of burden حیوان باربری
reptile حیوان خزنده
brute جانور حیوان
provisional driver راننده تازه کار ارابه
pilots خلبان هواپیما راننده کشتی
piloted خلبان هواپیما راننده کشتی
fly man راننده درشکه تک اسبه کرایهای
puntist راننده کرجی نام دارد
pilot خلبان هواپیما راننده کشتی
cockpit محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpits محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
feral حیوان شکاری وحشی
pets حیوان اهلی منزل
brutalization حیوان صفت نمودن
pet حیوان اهلی منزل
hollers صدای مخصوص هر حیوان
armadillos نوعی حیوان گورکن
armadillo نوعی حیوان گورکن
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
petted حیوان اهلی منزل
stags کره اسب حیوان نر
stag کره اسب حیوان نر
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
zoopsia توهم حیوان بینی
cade حیوان دست اموز
holler صدای مخصوص هر حیوان
hollered صدای مخصوص هر حیوان
yahoo ادم حیوان صفت
hollering صدای مخصوص هر حیوان
brutal حیوان صفت وحشی
imbrute حیوان صفت کردن
animal glue سریشم از انساج حیوان
abalone قسمی حیوان صدف
pizzle الت ذکور حیوان
acephalon حیوان راستهء بی سران
flycatcher حیوان مگس خوار
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
housebroken حیوان تربیت شده
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
acephalous حیوان راستهء بی سران
road hog راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
pole sitter راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
corner crew متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
bestial شبیه حیوان جانور خوی
hoof حیوان سم دار باسم زدن
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
manus دست حیوان قسمت انتهایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com