Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
Other Matches
autobahn
بزرگراه
highroads
بزرگراه
highroad
بزرگراه
superhighway
بزرگراه
superhighways
بزرگراه
freeways
بزرگراه
freeway
بزرگراه
highways
بزرگراه
highway
بزرگراه
parkway
بزرگراه
The minister cut the tape to open a new motory( highway , freeway ) .
وزیر با قطع نوار سه رنگ بزرگراه جدید را افتتاح کرد
in this connextion
دراین زمینه
hereabout
دراین حدود
of late
دراین روزها
in this p case
دراین موردبخصوص
in this matter
دراین امر
In this case ( instance) .
دراین مورد
here below
دراین جهان
hither and thither
<idiom>
دراین سو وآن سو
there
دراین موضوع انجا
On this holy month.
دراین روز مبارک
In this holy month.
دراین ماه مبارک
In this day and age.
دراین دور وزمان
herein named
نامبرده دراین نامه
driving licences
گواهینامه رانندگی
driving licence
گواهینامه رانندگی
chauffeur
رانندگی کردن
chauffeured
رانندگی کردن
chauffeuring
رانندگی کردن
driving licenses
گواهینامه رانندگی
driving
موثر رانندگی
chauffeurs
رانندگی کردن
drive
رانندگی کردن
staging
رانندگی کالسکه
wheel gloves
دستکش رانندگی
motoring offences
جرائم رانندگی
driving experience
تجربه رانندگی
radius of action
ناحیه رانندگی
drives
رانندگی کردن
In this day and age.
دراین سال وزمانه ( امروزه )
in the last fortnight
دراین پانزده روز گذشته
of late years
دراین چند سال گذشته
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
He has no influence in this company .
دراین شرکت کاره ای نیست
He talked in this connection (vein).
دراین زمینه صحبت کرد
All the world and his wife were at this party .
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
All the expenses.
دراین عکس خوب افتادید
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
he is an a. on that
سخن او دراین باره است
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
to drive a car
رانندگی کردن خودرویی
drunken driving
رانندگی در حال مستی
pull ahead
جلو زدن
[در رانندگی]
road traffic offences
جرائم راهنمایی و رانندگی
karting
رانندگی با اتومبیل کوچک
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
اداره راهنمایی و رانندگی
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
drives
رانندگی ارابه مسابقهای
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
You name it , they have it in thes department store.
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
simple shear
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
I'll give you that
[much]
.
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
He has a poor service record in this company.
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
How many people live here ?
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
Did you make any profit in this deal ?
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
Generosity runs in the family.
سخاوت دراین خانواده ارثی است
Did you get anything out of this deal ?
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
We dont have qualified personnel in this company.
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
the pilgrimage of life
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
fatal
کشنده
lethiferous
کشنده
pestilent
کشنده
puller
کشنده
tensor
کشنده
sorbent
کشنده
tractive
کشنده
tensioner
کشنده
deathy
کشنده
deadlier
کشنده
drainer
اب کشنده
deadliest
کشنده
deadly
کشنده
tracker
کشنده
death ful
کشنده
trackers
کشنده
enticing
کشنده
alluring
کشنده
assassinator
کشنده
mortal
کشنده
mortals
کشنده
killers
کشنده
killer
کشنده
murderer
کشنده
perishing
کشنده
inhalant
بو کشنده
plotter
کشنده
suicidal
کشنده
plotters
کشنده
murderous
کشنده
pernicious
کشنده
murderers
کشنده
lethal
کشنده
prepossessing
کشنده
inviting
کشنده
delineator
کشنده
attractive
کشنده
ApacheÔ HTTPD
معروفترین محصول نرم افزاری وب سرور که مانند یک بزرگراه آماده است و به شما برای نصب وب سرور امکان میدهد
Road signs
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
to drive on dimmed
[dipped]
headlights
با نور پایین رانندگی کردن
Allow me to chew it over in my mind .
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
It this case , the purpose has been defeated .
دراین مورد نقض غرض شده است
There is nothing I can do about it.
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
The surely clean you out in this nightclub .
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
This car can hold 6 persons comefortably.
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
I'll speak at length on this subject.
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This shop deals in goods of all sorts .
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
killing
کشنده دلربا
killings
کشنده دلربا
drawers
کشنده برات یا چک
mortally
بطور کشنده
stertorous
خرناس کشنده
howling
جیغ کشنده
howling
زوزه کشنده
drawer
کشنده برات یا چک
nonlethal
غیر کشنده
killer whales
وال کشنده
killer whale
وال کشنده
it is mortal to him
کشنده اوست
dragman
میکشد کشنده
inhaul
به داخل کشنده
drum plotter
کشنده طبله
tractive effort
نیروی کشنده
death blow
ضربت کشنده
ovicidal
کشنده تخم
fungicidal
کشنده قارچ
lancinating
تیر کشنده
hauling part
قسمت کشنده
lethality
کشنده بودن
introversive
بدرون کشنده
pestilently
بطور کشنده
introvertive
بدرون کشنده
herbicidal
کشنده گیاهان
reduced lighting
حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
downhaul
طناب پایین کشنده
invitingly
بطور جالب یا کشنده
pesticide
کشنده حشره موذی
attractively
بطور کشنده یا جاذب
adducent
بداخل کشنده مقرب
ejector
پوکه کش بیرون کشنده
lethal
وابسته به مرگ کشنده
dead ground
اتصال به زمین کشنده
disinfestant
ماده کشنده حشرات
pesticides
کشنده حشره موذی
median lethal dose
دوز متوسط کشنده
nitrogen mustard
گاز کشنده خردل
iceboat
قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
adductive
استشهادی بسوی محور کشنده
to cach one's death
دچار سرماخوردگی کشنده شدن
slaughterous
مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
electron withdrawing substituent
گروه استخلافی الکترون کشنده
biocid
قاطع حیات کشنده حشرات
raymond hook
قلاب بالا کشنده قایق
boat falls
طناب بالا کشنده قایق
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
neap tide
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
rodenticide
دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
caricaturists
کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
caricaturist
کشنده تصویرهای مضحک واغراق امیز
lanciation
سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
coalition
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
marshall plan
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
coalitions
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
demurs
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com