Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
footpad
راهزن پیاده
knight of the road
راهزن پیاده
Other Matches
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
the pad
راهزن
scamp
راهزن
scamps
راهزن
highway robber
راهزن
bandits
راهزن
robber
راهزن
brigands
راهزن
bandit
راهزن
free booter
راهزن
brigand
راهزن
robbers
راهزن
to take to the road
راهزن شدن
freebooter
دزددریایی راهزن
bandit
راهزن قطاع الطریق
highwayman
راهزن وسارق جاده
highwaymen
راهزن وسارق جاده
bandits
راهزن قطاع الطریق
moss trooper
راهزن یا غارتگرمرزی درسده 71 مسیحی
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
klepht
یونانی ای که پس ازفتح یونان ....نگاه میداشت راهزن
dacoit
راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
sidewalk
پیاده رو
walkway
پیاده رو
on of
پیاده
peripatetic
پیاده رو
sidewalks
پیاده رو
footpath
پیاده رو
pedestrians
پیاده
footpaths
پیاده رو
side walk
پیاده رو
pignorate
پیاده
infantry
پیاده
pavement
پیاده رو
pedestrian
پیاده
pavements
پیاده رو
dismounted
پیاده
paths
پیاده رو
pedestrian bridge
پل پیاده رو
foot slogger
پیاده
footway
پیاده رو
walkways
پیاده رو
footer
پیاده رو
afoot
پیاده
impledge
پیاده
foot bank
پیاده رو
walks
پیاده رو
ganway
پل پیاده رو
walk
پیاده رو
infantry man
پیاده
walked
پیاده رو
foot bridge
پل پیاده رو
path
پیاده رو
foot infantry
پیاده
to go on foot
پیاده رفتن
to get off
پیاده شدن از
foot slugger
سرباز پیاده
take down
پیاده کردن
pawned
پیاده شطرنج
foot passenger
پیاده پا رهسپار
foot passenger
مسافر پیاده
to pad aroad
پیاده رفتن
to pad it
پیاده رفتن
grabby
سرباز پیاده
to ride shanks's mare
پیاده رفتن
kerb
حاشیه پیاده رو
kerb
جدول پیاده رو
kerbs
حاشیه پیاده رو
kerbs
جدول پیاده رو
footsoldier
سرباز پیاده
regiment of f.
هنگ پیاده
get down
پیاده شدن
pawn
پیاده شطرنج
pawning
پیاده شطرنج
pawns
پیاده شطرنج
wayfarer
مسافر پیاده
wayfarers
مسافر پیاده
to pad the hoof
پیاده رفتن
ganger
مسافر پیاده
foot infantry
پیاده نظام
hikes
پیاده روی
hiking
پیاده روی
pedestrianism
پیاده روی
infantry
پیاده نظام
infantry
سرباز پیاده
disassemble
پیاده کردن
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
pedestrian crossings
گذرگاه پیاده
demodulator
پیاده کننده
demodulation
پیاده کردن
counterpawn
پیاده متقابل
on foot
به صورت پیاده
on foot
پای پیاده
banquette
نیمکت پیاده رو
armored infantry
پیاده زرهی
hiked
پیاده روی
hike
پیاده روی
skirmisher
پیاده نظام
set down
پیاده کردن
footbridge
پل پیاده روها
footbridge
پل پیاده روی
footbridges
پل پیاده روها
footbridges
پل پیاده روی
impledge
پیاده شطرنج
infantry man
سرباز پیاده
dismantlement
پیاده کردن
rifle man
سرباز پیاده
pignorate
پیاده شطرنج
disembarkation
پیاده شدن
promotion
ترفیع پیاده
promotions
ترفیع پیاده
mechanized
پیاده زرهی
dismantle
پیاده کردن
armored infantry
پیاده مکانیزه
humping
پیاده روی
humps
پیاده روی
disembark
پیاده کردن
disembark
پیاده شدن
disembarked
پیاده کردن
disembarked
پیاده شدن
disembarking
پیاده کردن
disembarking
پیاده شدن
disembarks
پیاده شدن
zebra crossings
خط عابر پیاده
zebra crossing
خط عابر پیاده
walkabouts
گردش پیاده
walkabouts
مسافرت پیاده
walkabout
گردش پیاده
hump
پیاده روی
to walk . To go on foot.
پیاده رفتن
implementation
پیاده سازی
pad
دزد پیاده
dismantled
پیاده کردن
dismantles
پیاده کردن
dismantling
پیاده کردن
pads
دزد پیاده
walkabout
مسافرت پیاده
wayfaring
پیاده روی
disembarks
پیاده کردن
dismount
پیاده کردن
alight
پیاده شدن
torero
گاوباز پیاده
dismounts
پیاده کردن
alighted
پیاده شدن
alighting
پیاده شدن
alights
پیاده شدن
turnable foot bridge
پل پیاده رو گردان
dismounting
پیاده کردن
unset
پیاده کردن
isolani
پیاده ایزوله شطرنج
dismantle
پیاده کردن موتور
deplane
از هواپیما پیاده شدن
dismounts
از اسب پیاده شدن
to drop someone off
کسی را پیاده کرن
pads
پیاده سفر کردن
dismounts
پیاده کردن یا شدن
dismantled
پیاده کردن موتور
mechanized infantry
یکان پیاده مکانیزه
dismantles
پیاده کردن موتور
beaching party
گروه پیاده شونده
landing craft tank
ناو تانک پیاده کن
landing craft assault
قایق نیرو پیاده کن
landing beach
ساحل پیاده شدن
land vi
پیاده شدن رسیدن
light infantry
پیاده نظام سبک
dismounting
پیاده کردن یا شدن
staking
پیاده کردن مسیر
janizary
سرباز پیاده نظام
dismantling
پیاده کردن موتور
light infantry
پیاده سبک اسلحه
landing ship
ناو نیرو پیاده کن
dogface
سرباز پیاده نظام
arcade
پیاده روی سرپوشیده
in step
با سرعت پیاده روی
shins
پیاده وباسرعت رفتن
shin
پیاده وباسرعت رفتن
four powns attack
حمله چهار پیاده
grabby
نفر پیاده نظام
walks
گردش پیاده گردشگاه
at walking pace
با سرعت پیاده روی
walked
گردش پیاده گردشگاه
walk
گردش پیاده گردشگاه
dosmount command
فرمان پیاده کردن
dough boy
سرباز پیاده نظام
foot soldier
سرباز پیاده نظام
doughboy
سرباز پیاده نظام
drill marching
تمرین پیاده روی
fee pawn
پیاده ازاد شطرنج
landing forces
نیروهای پیاده شونده
pad
پیاده سفر کردن
disassembly
پیاده کردن موتور
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com