English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
roadability راهواری قابل مسافرت در جاده
Other Matches
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
the incidents of a journey رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trek کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trip مسافرت مسافرت کردن
trips مسافرت مسافرت کردن
tripped مسافرت مسافرت کردن
divided highway [American E] شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
underpass مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
underpasses مسیر جاده در زیر پل هوایی جاده زیرجاده دیگری
emerging traffic جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
road screen پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
merging traffic ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
service road جاده کناری جاده سرویس
going وضع جاده زمین جاده
track clearer جاده پاک کن جاده صاف کن راه صاف کن
road distance مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
travel مسافرت
traveled مسافرت
locomotion مسافرت
tours مسافرت
journeying مسافرت
journeyed مسافرت
journey مسافرت
travels مسافرت
tour مسافرت
touring مسافرت
toured مسافرت
journeys مسافرت
walkabouts مسافرت پیاده
dromomania جنون مسافرت
jaunts مسافرت کوچک
royal progress مسافرت شاهانه
visit مسافرت معاینه
visited مسافرت معاینه
walkabout مسافرت پیاده
river trip مسافرت رودخانه ای
passports اجازه مسافرت
visits مسافرت معاینه
peregrinations مسافرت دور
peregrination مسافرت دور
hitchhike مسافرت مفتی
trip ticket بلیط مسافرت
passport اجازه مسافرت
jaunt مسافرت کوچک
campaigns مسافرت درداخل کشور
yachting مسافرت با قایق تفریحی
To travel night and day . شب وروز مسافرت کردن
camels مسافرت کردن باشتر
campaign مسافرت درداخل کشور
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
campaigning مسافرت درداخل کشور
campaigned مسافرت درداخل کشور
churchills v to moscow مسافرت چرچیل به مسکو
sail مسافرت با قایق بادی
camel مسافرت کردن باشتر
train journey from ... over ... to ... مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
travelogues سخنرانی درباره مسافرت
trial trip مسافرت ازمایشی یا امتحانی
traversabel سخنرانی درباره مسافرت
package holiday مسافرت بسته بندی
sailed مسافرت با قایق بادی
trip ticket برگه اجازه مسافرت
sailings مسافرت با قایق بادی
Get ready for the journey(trip) برای مسافرت حاضر شو
travelogue سخنرانی درباره مسافرت
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
travelogs سخنرانی درباره مسافرت
all-expense tour مسافرت بسته بندی
port مامن مبدا مسافرت
package tour مسافرت بسته بندی
foy سوری که بخاطر مسافرت میدهند
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
waybill خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
astronautics مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
I travel tomorrow [afternoon] . من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
passenger mile طول راه مسافرت به حسب میل
stow away مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
mal de mer سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
itinerate سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
road test ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
tracks جاده
roadways جاده
turnpike جاده
way جاده
roadway جاده
paths جاده
roads جاده
road جاده
pathways جاده
pads جاده
pad جاده
pathway جاده
road block سد جاده
road blocks سد جاده
tracked جاده
rut رد جاده
ruts رد جاده
track جاده
road bed کف جاده
causeways جاده
causeway جاده
path جاده
roadable جاده رو
turnpikes جاده
hard core پی جاده
roadless بی جاده
invious بی جاده
roadability جاده رو
routes جاده
blocking سد جاده
route جاده
lines جاده
roadbed کف جاده
line جاده
overhead roadway جاده هوایی
jacob's ladder جاده شیری
operational route جاده رزمی
pack road جاده مال رو
spurring جاده انشعابی
spur جاده انشعابی
sidetrack جاده فرعی
sidetracked جاده فرعی
drive way جاده خیابان
road capacity فرفیت جاده
double flow route جاده دو خطه
double flow route جاده دوطرفه
road clearance تخلیه جاده
pathless بدون جاده
cross country خارج از جاده
post road جاده پستی
main road جاده اصلی
roadhog خوک جاده
berm لبه جاده
roadside کنار جاده
roadsides کنار جاده
causeway جاده سنگفرش
road ditch خندق جاده
cross trail جاده عرضی
commercial vehicle وسیلهحملکالاومسافردر جاده
bridle paths جاده اسب رو
bridle path جاده اسب رو
route reconnaissance شناسایی جاده
diverticulum جاده فرعی
secondary road جاده درجه دو
asphalt paving جاده سازی
road building جاده سازی
streets خیابانی جاده
road construction جاده سازی
molecular attracticm جاده ذرات
paths جاده مال رو
street خیابانی جاده
axial road جاده طولی
alignments مسیر جاده
backway جاده فرعی
backway جاده پرت
alignment مسیر جاده
bypath جاده فرعی
bypath جاده پرت
concrete pavement جاده بتنی
single carriageway road راه با یک جاده
wayless بدون جاده
road builder جاده ساز
operational route جاده عملیاتی
byroad جاده فرعی
roadhogs خوک جاده
by way جاده پرت
by the side of the road در کنار جاده
spur track جاده فرعی
by path جاده فرعی
lateral route جاده عرضی
open route جاده باز
access road جاده دسترسی
path جاده مال رو
steam roller جاده صاف کن
uneven road جاده ناهموار
single flow جاده یک مسیره
screed شمشه جاده
road net شبکه جاده ها
to beat a path کوبیدن یک جاده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com