English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
main supply route راه اصلی تدارکات
Other Matches
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
supplying تدارکات
supplies تدارکات
provisions تدارکات
supply تدارکات
supplied تدارکات
munitions تدارکات
general supplies تدارکات عمومی
supply point نقطه تدارکات
supply support پشتیبانی تدارکات
supplied تدارکات ملزومات
supply تدارکات ملزومات
follow up تدارکات پشتیبان
unit supply تدارکات یکان
unit supply تدارکات یکانی
accompanying supplies تدارکات همراه
supplying تدارکات ملزومات
supply party گروه تدارکات
supply officer افسر تدارکات
loose issue تدارکات روباز
level of supply سطح تدارکات
warlike preparations تدارکات جنگی
marriage preparations تدارکات عروسی
replenishment تجدید تدارکات وسوخت
aerial supply تدارکات از راه هوا
supply route خط تدارکات راه اماد
deteriorating supplies تدارکات فاسد شدنی
general issue تدارکات عمومی ارتش
logistic route مسیرهای لجستیکی تدارکات
provision اذوقه تدارکات وسایل لازم
supply control کنترل تدارکات اعتبار امادی
logistics مبحث تدارکات لشکر کشی
underway replenishment تجدید تدارکات در مسیر حرکت
chandler فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
underway replenishment تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
munition تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
principal قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
vertical replenishment تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
principals قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
routing identifier نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
block shipment ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
initial اصلی
isogeny هم اصلی
initialled اصلی
initialed اصلی
initialing اصلی
initialling اصلی
ingrown اصلی
arch- اصلی
arch اصلی
functional اصلی
fundametal اصلی
organic اصلی
primitive اصلی
immanent اصلی
arches اصلی
initials اصلی
line link خط اصلی
trunks خط اصلی
cardinals اصلی
cardinal اصلی
majoring اصلی
principal اصلی
genuine اصلی
trunk خط اصلی
main attack تک اصلی
primal اصلی
main stem خط اصلی
main deck پل اصلی
principals اصلی
parent اصلی
main door در اصلی
elementary اصلی
main lines خط اصلی
master اصلی
germinal اصلی
main line خط اصلی
texts اصلی
seminal اصلی
quintessential اصلی
first-hand اصلی
primary اصلی
mastered اصلی
primarily اصلی
masters اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
primordial اصلی
main <adj.> اصلی
head اصلی
inherent اصلی
elementarily اصلی
firsthand اصلی
normative اصلی
fundamental اصلی
intrinsic اصلی
essentials اصلی
essential اصلی
principle اصلی
text اصلی
elemental اصلی
main خط اصلی
original اصلی
rudimental اصلی
basic اصلی
originals اصلی
proto اصلی
mainline اصلی
mainlining اصلی
mainlining خط اصلی
mainlines اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined اصلی
mainlined خط اصلی
mainline خط اصلی
radicals اصلی
radical اصلی
vital <adj.> اصلی
major اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
native code کد اصلی
quintessential <adj.> اصلی
majored اصلی
basics اصلی
prime اصلی
primed اصلی
primes اصلی
prime movers محرک اصلی
prime mover محرک اصلی
mainspring دلیل اصلی
meats غذای اصلی
scape مفصل اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
mainspring انگیزه اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
primary colours رنگهای اصلی
main line کانال اصلی
meat غذای اصلی
main line نهر اصلی
subsistance ماده اصلی
main road جاده اصلی
proenomen نام اصلی
habitats جای اصلی
substance ماده اصلی
substances ماده اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com