English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
reset راه اندازی مجدد
resets راه اندازی مجدد
reboot راه اندازی مجدد
Search result with all words
reset سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
resets سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
system reset راه اندازی مجدد سیستم
Other Matches
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
exspuition تف اندازی
wrist wrestling مچ اندازی
filling اب اندازی
arm wrestling مچ اندازی
fillings اب اندازی
diving اب اندازی
expectoration تف اندازی
leg pull دست اندازی
gunshots تیر اندازی
start up راه اندازی
gunshot تیر اندازی
encroachments دست اندازی
encroachment دست اندازی
trapping بدام اندازی
abortion بچه اندازی
contortion ازشکل اندازی
triggering راه اندازی
abortions بچه اندازی
starting راه اندازی
snash دست اندازی
contortions ازشکل اندازی
sortition قرعه اندازی
trapping در تله اندازی
sortition پشک اندازی
boot راه اندازی
glaziery جام اندازی
extrajection برون اندازی
ejection بیرون اندازی
ecdysis پوست اندازی
trigger راه اندازی
triggered راه اندازی
triggers راه اندازی
trap در تله اندازی
postponement تاخیر اندازی
postponements تاخیر اندازی
inbreak دست اندازی
cannonry توپ اندازی
actuation بکار اندازی
basket dam بندسله اندازی
bootstrap خودراه اندازی
cannonade توپ اندازی
chrematistics علم پس اندازی
firing توپ اندازی
molt پوست اندازی
lead work جام اندازی
lead work شیشه اندازی
launghing براه اندازی
dockage حق بار اندازی
sputtering بیرون اندازی
shading سایه اندازی
supersedure تعویق اندازی
gunfire تیر اندازی
moulting شاخ اندازی
moulting پوست اندازی
to set intrigues on foot پشت سر هم اندازی کردن
drainage خشک اندازی فاضلاب
encroached دست اندازی کردن
upcast بالا اندازی تاه کش
encroaches دست اندازی کردن
starting torque کشتاور راه اندازی
releasing mechanism مکانیسم راه اندازی
encroach دست اندازی کردن
boot record رکورد راه اندازی
boot خود راه اندازی
igniter switch کلید راه اندازی
gabion سله اندازی گابیون
encroach دست اندازی کردن
impinge دست اندازی کردن
ectuating switch سوئیچ راه اندازی
attemptable قابل دست اندازی
to load off بار اندازی کردن
casting روش قلاب اندازی
start button تکمه راه اندازی
cold boot راه اندازی سرد
start up disk دیسک راه اندازی
starting current جریان راه اندازی
starting lever اهرم راه اندازی
starting motor موتور راه اندازی
starting position وضعیت راه اندازی
starting power قدرت راه اندازی
starting procese فرایند راه اندازی
starting time زمان راه اندازی
drivers برنامه راه اندازی
soft start راه اندازی نرم
starting power توانایی راه اندازی
operating handle دستگیره راه اندازی
to lay a wager دست اندازی کردن
cockfights جنگ اندازی خروس ها
cockfight جنگ اندازی خروس ها
driver برنامه راه اندازی
self assertion خودرا جلو اندازی
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
shadow ball تمرین گوی اندازی
skish مسابقه قلاب اندازی
cold starting راه اندازی در حالت سرد
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
innate releasing mechanism مکانیسم راه اندازی فطری
cranking capacity of battery فرفیت راه اندازی باتری
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
sagittary سهمی وابسته به تیر اندازی
starting winding سیم پیچی راه اندازی
glazing شیشه بری جام اندازی
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
outfox در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
instant start lamp لامپ با راه اندازی در حالت سرد
hardware reset باز راه اندازی سخت افزاری
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
grid current starting point نقطه راه اندازی جریان شبکه
outfoxing در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfoxes در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfoxed در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
skips ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
surfcasting rod چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
dartboards صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
skipped ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
offense توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
dartboard صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
servomechanism مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
skip ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
to take a pot shot [pot shots] at somebody [something] به کسی [چیزی] مثل دیوانه ها تیر اندازی کردن
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
pyrography نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
poker work نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
sysop فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
furthers مجدد
furthering مجدد
reflorescence مجدد
further مجدد
furthered مجدد
seconds مجدد
renewed مجدد
second مجدد
seconded مجدد
seconding مجدد
furthermore مجدد
further on مجدد
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
retaking گرفتن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reinforcement وضع مجدد
replenishes پرکردن مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenishing پرکردن مجدد
restatement بیان مجدد
reproductions تولید مجدد
replenishing تدارک مجدد
recreations خلق مجدد
reassurance اطمینان مجدد
recreation خلق مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
restatements بیان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
reproduction تولید مجدد
retakes گرفتن مجدد
restart شروع مجدد
resorption مکیدن مجدد
reshipment حمل مجدد
resale حراج مجدد
resale فروس مجدد
republication انتشار مجدد
reporduce تولید مجدد
reoccur فهور مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
renascence زندگی مجدد
remotion حرکت مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
resupply اماد مجدد
resurvey بررسی مجدد
retaken گرفتن مجدد
retake گرفتن مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-ran نمایش مجدد
comebacks دستیابی مجدد
comeback دستیابی مجدد
reinsurance بیمه مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission ارسال مجدد
retransmission مخابره مجدد
reintegration استقرار مجدد
reinfection عفونت مجدد
reconviction محکومیت مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconversion گرایش مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com