Dictiornary-Farsi | راه انداز پایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (4 milliseconds)

English	Persian
foot starter	راه انداز پایی
kick starter	راه انداز پایی


Search result with all words

foot operated starting switch	کلید راه انداز پایی
Other Matches

average propensity to save	میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions	موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board	طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
unintended saving	پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mortar report	گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
plantar	کف پایی
planter	کف پایی
planters	کف پایی
criss-cross	پایی
criss-crossing	پایی
criss-crossed	پایی
criss-crosses	پایی
foot operated starting switch	استارتر پایی
foot pedal	پدال پایی
foot starter	استارتر پایی
footrest	زیر پایی
footy	پادار پایی
shoepack	کفش دم پایی
shoepac	کفش دم پایی
push bikes	دوچرخه پایی
foot brake	ترمز پایی
espadrille	کفش دم پایی
push bike	دوچرخه پایی
bicycles	دوچرخه پایی
bicycle	دوچرخه پایی
foot control	کنترل پایی
velocipede	دوچرخه پایی
pedals	پدال پایی
pedalling	پدال پایی
pedalled	پدال پایی
territoriality	بوم پایی
pedaled	پدال پایی
pedal	پدال پایی
elephantiasis	پیل پایی
panton	کفش دم پایی
foothold	زیر پایی
footholds	زیر پایی
pantof	کفش دم پایی
pedicab	سه چرخه پایی
polypody	هزار پایی
pumiceous	سنگ پایی
papoosh	کفش سر پایی
pantof	کفش سر پایی
pedaling	پدال پایی
mid wicket	توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
tarsal	مچ پایی استخوان قوزک پا
an odd slipper	یک لنگه کفش سر پایی
coefficient of rigidity	ضریب سخت پایی
modulus of rigidity	ضریب سخت پایی
ambulatory psychotherapy	روان درمانی سر پایی
pumicestone slag	سرباره سنگ پایی
lubberliness	بی دست و پایی ناازمودگی
defendance need	نیاز خویشتن پایی
treadle press	ماشین چاپ پایی
maladroitness	ناشی گری بیدست و پایی
takeoff leg	پایی که فشار برروی ان است
melodion	یکجور ارگ دستی یا پایی
lubberly	از روی کودنی یابیدست و پایی
to muff a catch	از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
subbass	کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو
to muff a ball	از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
foot pedal switch	سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
melodeon	ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
pivot foot	پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
lead	پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads	پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
ex post saving	پس انداز
aggregate saving	پس انداز کل
forehanded	پس انداز کن
ex ante saving	پس انداز
irrigator	اب انداز
thrift	پس انداز
saver	پس انداز کن
deposit	پس انداز
savings	پس انداز
deposits	پس انداز
saving	پس انداز
unsaved	پس انداز نشده
to lay up	پس انداز کردن
paysage	چشم انداز
thrift institutions	موسسات پس انداز
theory of saving	نظریه پس انداز
the t.	صاعقه انداز
propensity to save	گرایش به پس انداز
foot cloth	پای انداز
paradox of thrift	تناقض پس انداز
to lay aside	پس انداز کردن
private saving	پس انداز خصوصی
actual saving	پس انداز واقعی
abortifacient	بچه انداز
parapets	دست انداز
parapet	دست انداز
personal saving	پس انداز شخصی
divisive	تفرقه انداز
fluter	چین انداز
outlook	چشم انداز
permanent saving	پس انداز دائمی
lay-bys	پس انداز کردن
lay-by	پس انداز کردن
torpedo tube	اژدر انداز
ballista	سنگ انداز
bank of deposit	بانک پس انداز
bank of deposit	صندوق پس انداز
lay by	پس انداز کردن
procrastinator	تعویق انداز
bumpiness	دست انداز
missile launcher	موشک انداز
intriguer	پشت هم انداز
intriguant	پشت هم انداز
mobilization of savings	تجهیز پس انداز
saving motive	انگیزه پس انداز
initiator terminator	راه انداز
saving ratio	نسبت پس انداز
howitzer	خمپاره انداز
savings account	حساب پس انداز
hand rail	دست انداز
savings bank	صندوق پس انداز
jack ketch	طناب انداز
jaculator	نیزه انداز
mobilization of savings	بسیج پس انداز
releaser	راه انداز
retardant	عقب انداز
reverberative	طنین انداز
postponer	تاخیر انداز
missile man	موشک انداز
saving account	حساب پس انداز
line starter	راه انداز خط
saving bank	بانک پس انداز
saving equation	معادله پس انداز
saving function	تابع پس انداز
grenadier	نارنجک انداز
ejector	بیرون انداز
ecbolic	جنین انداز
dissaving	پس انداز منفی
discobolus	دایره انداز
intrigant	پشت هم انداز
crapshooter	طاس انداز
stoker	سوخت انداز
forced saving	پس انداز اجباری
compulsory saving	پس انداز اجباری
cannoneer	توپ انداز
net saving	پس انداز خالص
springer	کمند انداز
splitter	نفاق انداز
saving rate	نرخ پس انداز
rate of saving	نرخ پس انداز
national saving	پس انداز ملی
negative saving	پس انداز منفی
footcloth	پای انداز
spearman	نیزه انداز
fire teazer	سوخت انداز
fire teazer	اتش انداز
firer	سوخت انداز
feller	درخت انداز
buttonhook	دکمه انداز
shovels	خاک انداز
deposit account	حساب پس انداز
napkins	پیش انداز
napkin	پیش انداز
potholes	دست انداز
pothole	دست انداز
road hole	دست انداز
bump	دست انداز
prospects	چشم انداز
deposit accounts	حساب پس انداز
clearing bank	بانک پس انداز
shovelling	خاک انداز
shovelled	خاک انداز
shoveling	خاک انداز
shoveled	خاک انداز
shovel	خاک انداز
saved	پس انداز کردن
dustpan	خاک انداز
clearing banks	بانک پس انداز
prospecting	چشم انداز
hookers	قلاب انداز
hooker	قلاب انداز
landscaping	چشم انداز
savings bank	صندوق پس انداز
landscapes	چشم انداز
view	چشم انداز
provident bank	صندوق پس انداز
penny bank	صندوق پس انداز
landscape	چشم انداز
trustee savings bank	صندوق پس انداز
scope	چشم انداز
prospected	چشم انداز
prospect	چشم انداز
perspectives	چشم انداز
saves	پس انداز کردن
perspective	چشم انداز
scenes	چشم انداز
mouth-watering	دهان آب انداز
salt away <idiom>	پس انداز کردن
dustpans	خاک انداز
panoramas	چشم انداز
puddles	دست انداز
puddle	دست انداز
catapults	سنگ انداز
catapulting	سنگ انداز