Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
English
Persian
To be between the devil and the deep blue sea.
راه پس وپیش نداشتن
Other Matches
reciprocating
پس وپیش رو
backward and f.
پس وپیش
to and fro
پس وپیش
teeters
پس وپیش رفتن
teetering
پس وپیش رفتن
teeter
پس وپیش رفتن
transposition
پس وپیش سازی
teetered
پس وپیش رفتن
slide
پس وپیش رونده
slides
پس وپیش رونده
rearrngement
پس وپیش سازی
Back and forth.
پس وپیش ( جلو وعقب )
write off
<idiom>
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
transposal
پس وپیش سازی تقدیم وتاخیر جابجاشدگی
prognostic
وابسته به اثار اتی وپیش بینی مرض
wanted
نداشتن
lacked
نداشتن
lack
نداشتن
lacks
نداشتن
lackvt
نداشتن
want
نداشتن
missed
نداشتن فاقدبودن
to be at a loss for an answer
پاسخی نداشتن
misses
نداشتن فاقدبودن
to sit out
شرکت نداشتن در
freedom from evil record
نداشتن پیشینه بد
powerlessly
با نداشتن نیرو
miss
نداشتن فاقدبودن
errorless
نداشتن خطا
sit out
شرکت نداشتن در
disinterest
علاقه نداشتن
disliking
دوست نداشتن
dislikes
دوست نداشتن
clean record
نداشتن پیشینه بد
disliked
دوست نداشتن
To know no bounds.
حد وحصر نداشتن
to be in the wrong
حق نداشتن زورگفتن
dislike
دوست نداشتن
stone-broke
<idiom>
آه دربساط نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
مدرک کافی نداشتن
to foel
حال درستی نداشتن
to make no doubt
مطمئن بودن شک نداشتن
to paddle one's own canoe
کار بکسی نداشتن
out of step
<idiom>
هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
حسن نیت نداشتن
make no bones about something
<idiom>
هیچ رازی نداشتن
to get the key of the street
جای شب ماندن نداشتن
distrusted
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusting
سوء فن اعتماد نداشتن
wanted
نیازمند بودن به نداشتن
distrusts
سوء فن اعتماد نداشتن
distrust
سوء فن اعتماد نداشتن
want
نیازمند بودن به نداشتن
inefficiently
با نداشتن قابلیت بیفایده
not have two pennies to rub together
<idiom>
دیناری در بساط نداشتن
disconnection
قطع نداشتن رابطه
not have a penny to one's name
<idiom>
آهی در بساط نداشتن
inapprehension
نداشتن بیم یا نگرانی
inertness
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
intestacy
نداشتن وصیت نامه
to not feel hungry
[to not like having anything]
اصلا اشتها نداشتن
thriftessness
نداشتن عقل معاش
diffidently
با نداشتن اعتماد بخود
to dislike somebody
[something]
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
not have a bean
<idiom>
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
in the dark
<idiom>
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
lose
نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses
نداشتن چیزی دیگر پس از این
forlackof shoes
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to play a poor game
ناشی بودن مهارت نداشتن
to act independently of others
کاری به کار دیگران نداشتن
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
(can't) stand
<idiom>
تحمل نکردن،دوست نداشتن
out of tune
<idiom>
باهم خوب وسازش نداشتن
caught short
<idiom>
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to have no prospects
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
to knock about
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
You've got me there!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
Beats me!
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
permute
پس وپیش کردن قلب کردن
byes
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkover
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com