Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
counsellor
رایزن وکیل مدافع
counsellors
رایزن وکیل مدافع
counselors
رایزن وکیل مدافع
counselor
رایزن وکیل مدافع
Other Matches
advocating
وکیل مدافع
barristers
وکیل مدافع
proctor
وکیل مدافع
judge advocate
وکیل مدافع
defending attorney
وکیل مدافع
defensor
وکیل مدافع
advocate
وکیل مدافع
advocated
وکیل مدافع
advocates
وکیل مدافع
barrister
وکیل مدافع
attorneys
نمایندگی وکیل مدافع
attorney
نمایندگی وکیل مدافع
barristers
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
barrister
وکیل مدافع وکیلی که حق حضور دردادگاه و دفاع شفاهی را دارد
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
disbar
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
practitioners
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioner
وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
bunkcombe
نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
barristers
وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister
وکیل مشاور وکیل دعاوی
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
advisor
رایزن
consultor
رایزن
the nestor of
رایزن
adviser
رایزن
councilor
رایزن
consuls
رایزن
consul
رایزن
adviser
رایزن
advisor
رایزن
consultant
رایزن
councillors
رایزن
consultant
رایزن
consultants
رایزن
advisors
رایزن
advisers
رایزن
councillor
رایزن
lawyers and laymen
وکیل و غیر وکیل
close defence
سه مدافع
championless
بی مدافع
pass rusher
مدافع خط
defenders
مدافع
defender
مدافع
defenseless
بی مدافع
defendant
مدافع
blue liner
مدافع
crease defenceman
مدافع
backer up
مدافع
pleader
مدافع
backs
مدافع
apologist
مدافع
back
مدافع
defendants
مدافع
apologists
مدافع
backs
مدافع خط میدان
the champion of liberty
مدافع ازادی
back
مدافع خط میدان
position
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
backfour
چهار مدافع
blitzer
مدافع نفوذی
ball hawk
مدافع پرقدرت
self defensive
مدافع خود
full back
مدافع پوششی
backman
بازیگر مدافع
positioned
موضعگیری مدافع موضعگیری مدافع
defending shampion
مدافع عنوان قهرمانی
lineman
مدافع یامهاجم روی خط
linemen
مدافع یامهاجم روی خط
contestants
مسابقه دهنده مدافع
contestant
مسابقه دهنده مدافع
signal caller
مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
scambler
مدافع مامور مانوربالا
line backer
مدافع پشتیبان خط تجمع
chicken fight
سد کردن پی در پی راه مدافع
slotback
مدافع پشت شکاف
free safety
مدافع در منطقه ضعف
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
wicketkeeper
توپگیر مدافع میلههای کریکت
bait the hole
گول زدن مدافع حریف
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
blocker
مدافع روی تور والیبال
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
cutoff block
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
ball hawk
مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
flares
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
shortstop
موقعیت بازیکن مدافع در داخل میدان
flare
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
set back
مهاجمی که پشت سر مدافع میانی است
submarines
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
cross kick
ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
strong safety
مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
defenceman
مدافع منطقه دفاعی غیر ازدروازه بان
drop-out
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
drop-outs
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
go backdoor
جاگیری در پشت مدافع برای دریافت پاس
dropouts
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
pass cut
روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
letter of attorney
وکیل
deligate
وکیل
syndic
وکیل
solicitor
وکیل
solicitors
وکیل
gentleman of the long robe
وکیل
proctor
وکیل
mandatary
وکیل
assignee
وکیل
deputy
وکیل
lieutenants
وکیل
surrogate
وکیل
delegate
وکیل
delegated
وکیل
delegates
وکیل
delegating
وکیل
surrogates
وکیل
lieutenant
وکیل
factor
وکیل
agent
وکیل
counsellor
وکیل
counselling
وکیل
representatives
وکیل
counselled
وکیل
deputies
وکیل
counsel
وکیل
counseled
وکیل
procurators
وکیل
procurator
وکیل
representative
وکیل
factors
وکیل
counsels
وکیل
proxy
وکیل
lawyers
وکیل
attorney
وکیل
lawyer
وکیل
counselors
وکیل
counsellors
وکیل
agents
وکیل
attorneys
وکیل
blitzed
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
delayed offside
تاخیر در اعلام افساید که بستگی به واکنش مدافع دارد
foot sweep
پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
blitzing
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
surrogate
وکیل شدن
trial attorney
وکیل محاکمه
Member of Parliament
وکیل مجلس
lieutenant
نایب وکیل
Members of Parliament
وکیل مجلس
deputies
وکیل نماینده
to run in
وکیل کردن
to go to the bar
وکیل شدن
barrister
وکیل دادگستری
public a
وکیل عمومی
barrister
وکیل دعاوی
proctor
وکیل قانونی
stewards
وکیل خرج
barristers
وکیل دادگستری
petifogger
وکیل مغالطه کن
surrogates
وکیل شدن
barristers
وکیل دعاوی
office attorney
وکیل دفتر
man of business
وکیل گماشته
steward
وکیل خرج
counseled
وکیل دعاوی
attorneys
وکیل دادگستری
agents
گماشته وکیل
attorney at law
وکیل دعاوی
attorney at low
وکیل دعاوی
attorney with right of substitution
وکیل در توکیل
attorney with right of substitution
وکیل با حق توکیل
attorney with right of subtitution
وکیل در توکیل
agent
گماشته وکیل
public defender
[American E]
وکیل تسخیری
court-appointed attorney for the defense
[American E]
وکیل تسخیری
appoint as one's council
وکیل کردن
elect for the parliament
وکیل کردن
attorneys
وکیل دعاوی
attorney
وکیل دعاوی
attorney
وکیل دادگستری
lawyers
وکیل دادگستری
lawyer
وکیل دادگستری
appoint as one counsel
وکیل کردن
barrister at law
وکیل مرافعه
barrister at law
وکیل قانونی
counselled
وکیل دعاوی
court-appointed defending counsel
وکیل تسخیری
counsel briefed by the government
وکیل تسخیری
counsel
وکیل دعاوی
counsel briefedby the government
وکیل تسخیری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com