Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 162 (12 milliseconds)
English
Persian
poll
رای جویی
polled
رای جویی
polls
رای جویی
Search result with all words
sedition
فتنه جویی
queried
تحقیق و باز جویی کردن
queries
تحقیق و باز جویی کردن
query
تحقیق و باز جویی کردن
querying
تحقیق و باز جویی کردن
save
صرفه جویی کردن
saved
صرفه جویی کردن
saves
صرفه جویی کردن
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
malignancy
کینه جویی
competition
هم چشمی سبقت جویی
competitions
هم چشمی سبقت جویی
nurse
شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nursed
شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nurses
شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
economies
صرفه جویی
economy
صرفه جویی
parsimony
صرفه جویی کم خرجی
interrogate
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogated
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogates
تحقیق کردن باز جویی کردن
interrogating
تحقیق کردن باز جویی کردن
enquired
باز جویی کردن رسیدگی کردن
enquires
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquire
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquired
باز جویی کردن رسیدگی کردن
inquires
باز جویی کردن رسیدگی کردن
blame
عیب جویی کردن از
blamed
عیب جویی کردن از
blames
عیب جویی کردن از
blaming
عیب جویی کردن از
carp
عیب جویی کردن
nemesis
کینه جویی انتقام
revenge
کینه جویی کردن
revenged
کینه جویی کردن
revenges
کینه جویی کردن
revenging
کینه جویی کردن
libraries
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
library
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
avarice
زیاده جویی
economised
صرفه جویی کردن
economises
صرفه جویی کردن
economising
صرفه جویی کردن
economize
صرفه جویی کردن
economized
صرفه جویی کردن
economizes
صرفه جویی کردن
economizing
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
impeach
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeached
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaches
عیب جویی کردن تردید کردن در
impeaching
عیب جویی کردن تردید کردن در
reproach
عیب جویی
reproach
عیب جویی کردن از
reproached
عیب جویی
reproached
عیب جویی کردن از
reproaches
عیب جویی
reproaches
عیب جویی کردن از
reproaching
عیب جویی
reproaching
عیب جویی کردن از
adventurism
حادثه جویی
avenge
کینه جویی کردن
avenged
کینه جویی کردن
avenges
کینه جویی کردن
avenging
کینه جویی کردن
scrounge
صرفه جویی کردن
scrounged
صرفه جویی کردن
scrounges
صرفه جویی کردن
scrounging
صرفه جویی کردن
impugn
عیب جویی کردن
impugned
عیب جویی کردن
impugning
عیب جویی کردن
impugns
عیب جویی کردن
interrogation
باز جویی
interrogations
باز جویی
centripetal force
قوه مرکز جویی
providence
صرفه جویی اینده نگری
saving
صرفه جویی
etymologies
ریشه جویی صرف
etymology
ریشه جویی صرف
thrift
صرفه جویی
frugality
صرفه جویی
cavil
عیب جویی کردن
cavil
عیب جویی
caviled
عیب جویی کردن
caviled
عیب جویی
caviling
عیب جویی کردن
caviling
عیب جویی
cavilled
عیب جویی کردن
cavilled
عیب جویی
cavils
عیب جویی کردن
cavils
عیب جویی
hedonism
لذت جویی
pacifism
صلح جویی
an economist of time
کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
an economist of time
متخصص در صرفه جویی وقت
barretry
مرافعه جویی
censoriousness
عیب جویی
crambo
بازی قافیه جویی
Other Matches
supply economy
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
currishness
ستیزه جویی
disputatiousness
ستیزه جویی
equilibration
تعادل جویی
dissociability
انزوا جویی
incalescence
گرما جویی
offishness
کناره جویی
peaceableness
صلح جویی
predacity
طعمه جویی
termagancy
ستیزه جویی
scrappiness
فتنه جویی
pugnacity
ستیزه جویی
sociality
جامعه جویی
rocket
[British E]
عیب جویی
to inquire into a matter
مطلبی را باز جویی
to make inquires into a matter
چیز ی را باز جویی
to seek adventures
مخاطره جویی کردن
to pick on
عیب جویی کردن از
to seek a remedy for something
چاره جویی کردن
to pull to pieces
عیب جویی کردن از
going-over
عیب جویی شدید
the primrose path
عیش و نوش جویی
goings-over
عیب جویی شدید
cut corners
<idiom>
صرفه جویی کردن
errantry
دربدری حادثه جویی
wrathful
کینه جویی کردن
economy factor
ضریب صرفه جویی
economizing method
روش صرفه جویی
domineer
سلطه جویی کردن
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
vituperate
عیب جویی کردن
shrewishly
از روی ستیزه جویی
spareable
قابل صرفه جویی
To seak a remedy.
چاره جویی کردن
peaceably
ازروی صلح جویی
to take vengeance on a person
از کسی کینه جویی کردن
to tell somebody off
از کسی عیب جویی کردن
to tick somebody off
[British E]
از کسی عیب جویی کردن
finger-wagging
عیب جویی
[اصطلاح روزمره]
to take somebody to task
از کسی عیب جویی کردن
to chide somebody
از کسی عیب جویی کردن
censure
عیب جویی
[اصطلاح روزمره]
reproof
عیب جویی
[اصطلاح روزمره]
to enter into an enquiry
وارد باز جویی شدن
economizer
صرفه جویی کننده انرژی
feed heater
دستگاه صرفه جویی درحرارت
to cut up rough
کینه جویی یا کج خویی کردن
time saver
صرفه جویی کننده در وقت
scrappiness
اوراق شدگی ستیزه جویی
gas saving
صرفه جویی در مصرف بنزین
to save up for something
برای چیزی صرفه جویی کردن
To stint . To be cheese - paring .
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
austerity package
بسته صرفه جویی
[اقتصاد]
[سیاست]
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
it savours of revenge
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
laborsaving
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
cut corners
<idiom>
[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
straight "A " student
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
To pay off someone. To settle old scores with someone.
با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com