Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
i hid my self
را پنهان کردم
Search result with all words
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
Other Matches
What have I done to offend you?
من چه کارت کردم؟
[من چطور تو را دلخور کردم؟]
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
I was keeping my fingers crossed .
خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
I am late.
من دیر کردم.
iwas late
دیر کردم
the trusty is that i forgot it
فراموش کردم
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
It slipped my mind.
آن را فراموش کردم.
I am freezing ( to death) .
از سرمایخ کردم
i knocked at the door
دق الباب کردم
i asked him a question
پرسشی از او کردم
eureka
>من کشف کردم <
I invited her to lunch . I stood her a lunch .
ناهار مهمانش کردم
What have I done to offend you?
من چطور تو را ناراحت کردم؟
i had a quiet read
فرصت پیدا کردم
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it .
هر چه سعی کردم نشد
i am through with my work
ازکارفراغت پیدا کردم
i did that of my own free will
این کار را کردم
i was too indulgent to him
زیاد به او گذشت کردم
i made him go
او را وادار کردم برود
i made him go
او راوادار به رفتن کردم
i managed to do it
ان کار را درست کردم
i profited by his advice
از نظر او استفاده کردم
I've run out of petrol.
بنزین تمام کردم.
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
i forgot all about it
به کلی فراموش کردم
i a the beauties of nature
من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I stayed up reading until midnight.
تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
If I find the time .
اگر وقت کنم ( کردم )
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
i did my best
منتهای کوشش خود را کردم
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
i repaid his kindress in kind
مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises
کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
the trusty is that i forgot it
حقیقا امراینست که فراموش کردم
Since I left school.
ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I had a long talk with him.
با ایشان مفصلا" صحبت کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong.
هر طور کردم غلط درآمد
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
I thought so.
منم همینطور فکر کردم.
I sent him packing.
دست به سرش کردم.
[اصطلاح]
I was a fool ( naïve enough) to believe her .
من را بگه که حرفهایش را باور کردم
i gave up the idea
ازان خیال صرف نظر کردم
I weighed myself today .
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I've shoveled snow all the morning.
من تمام صبح برف پارو کردم.
i waved him nearer
با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I have settled all my accounts.
همه حساب هایم را صاف کردم
I reckoned him as my friend.
اورا دوست خود حساب می کردم
i made him my proxy
او رااز جانب خود وکیل کردم
I had a hell of a time to fix the engine.
پدرم درآمد موتور رادرست کردم
i did it only for your sake
تنها به خاطرشما این کار را کردم
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
Upon reflection , I realized that …
دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I found a hair in the soup .
توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
i am & out
پنج لیره اشتباه حساب کردم
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
Did I say anything different?
مگر من چیز دیگری گفتم
[ادعا کردم]
؟
I stamped on the spider .
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I stand corrected.
من اشتباه کردم.
[همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I played every trick in the book .
هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I shared out the money among four persons.
پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
i owe for all my books
پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I have thought long and hard about it.
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I accidentally locked myself out of the house.
من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I have been deceived in you .
درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
The news shocked me.
این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i thanked him for his trouble
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
i lost my a
دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
cryptically
پنهان
occult
پنهان
delitescent
پنهان
latent
پنهان
hidden line
خط پنهان
hugger mugger
پنهان
benined the curtain
پنهان
ram cache
RA پنهان
cryptic
پنهان
veiled
پنهان
abstruse
پنهان
backdoor
پنهان
perdue
پنهان
perdu or due
پنهان
perdu
پنهان
cryptical
پنهان
jackes
پنهان
hidden unemployment
بیکاری پنهان
codes
رمزهای پنهان
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
hidden file
فایل پنهان
latescent
پنهان شونده
hidden inflation
تورم پنهان
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
lay low
<idiom>
پنهان کردن
hidden line removal
حذف خط پنهان
hidden objects
اشیاء پنهان
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
hideousness
پنهان بودن
hidden surface
سطح پنهان
hidden codes
کدهای پنهان
to lie hid
پنهان ماندن
inapparent
ناپیدا پنهان
insconce
پنهان شدن
memory cache
حافظه پنهان
obreption
پنهان روی
under cover
<idiom>
پنهان شدن
to absent oneself
پنهان شدن
to be in hiding
پنهان بودن
to be in hiding
پنهان ماندن
to keep dark
پنهان ماندن
closeted
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
secrete
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
hides
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
booby trap
پنهان تله
booby-trap
پنهان تله
booby-trapped
پنهان تله
closet
پنهان کردن
absconds
پنهان شدن
absconding
پنهان شدن
absconded
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
fudged
پنهان شدن
fudge
پنهان شدن
booby-traps
پنهان تله
booby-trapping
پنهان تله
hide
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
mask
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
cover
پنهان کردن
cache
پنهان کردن
concealment
پنهان بودن
hidden
پنهان کرده
burrows
پنهان شدن
burrowing
پنهان شدن
burrow
پنهان شدن
conceals
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
burrowed
پنهان شدن
cloaks
پنهان کردن
caches
پنهان کردن
disguised underemployment
کم کاری پنهان
cryptography
پنهان شناسی
cloaked
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
surreptitious
پنهان محرمانه
furtive
پنهان نهانی
disguised unemployment
بیکاری پنهان
eloign
پنهان کردن
secretion
پنهان سازی
closets
پنهان کردن
concealed
پنهان شده
encrypt
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
by end
قصد پنهان
concealable
پنهان کردنی
hickok belt
پنهان شدن
crypianalysis
پنهان کاری
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
embed
درزمین پنهان کردن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
pocket
درجیب پنهان کردن
occult
از نظر پنهان کردن
pockets
درجیب پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com