English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English Persian
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
Other Matches
blows برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
hard که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
harder که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hardest که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefines تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefined تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefine تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
fpla ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
EAPROM گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
addressable نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursors نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
proms حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
prom حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checked محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checks محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
prom Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
proms Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
programmers وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
zeroes پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zero پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeros پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
compressor برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressors برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
read وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
reads وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
radial transfer انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
masks وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
mask وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
transfers ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transfer ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
transferring ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند.
ACD سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
demands جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
graphics شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
asynchronous انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
read وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
reads وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
turing machine مدل ریاضی یک وسیله که میتواند داده را بخواند و بنویسد بر یک نوار ذخیره سازی قابل کنترل با تغییر وضعیتهای داخلی آن
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
synchronous ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
maps با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
map با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
common داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
commonest داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
commoners داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
scanners وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
modular بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
asynchronous داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
Send To command دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
schematization برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
programming برنامه ریزی
management برنامه ریزی
managements برنامه ریزی
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
closer در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closest در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
close در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
closes در یک زبان برنامه سازی دستوری که بیان میکند برنامه دستیابی به فایل یا وسیله خاص را تمام کرده است
linear programming برنامه ریزی خطی
programs برنامه ریزی کردن
develop برنامه ریزی و تولید
quantitative programming برنامه ریزی کمی
develops برنامه ریزی و تولید
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
goal programming برنامه ریزی ارمانی
overall planning برنامه ریزی کلی
programming methods روشهای برنامه ریزی
program برنامه ریزی کردن
imperative planning برنامه ریزی اجباری
financial planning برنامه ریزی مالی
product planning برنامه ریزی محصولات
plan برنامه ریزی کردن
plans برنامه ریزی کردن
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
ex ante برنامه ریزی شده
scheduled برنامه ریزی کردن
dynamic programming برنامه ریزی پویا
personnel development برنامه ریزی استخدامی
schedule برنامه ریزی کردن
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
educational planning برنامه ریزی اموزشی
optimal planning برنامه ریزی بهینه
programmed برنامه ریزی شده
schedules برنامه ریزی کردن
planning cycle دوره برنامه ریزی
planning horizon افق برنامه ریزی
production planning برنامه ریزی تولید
timing برنامه ریزی زمانی
macroplanning برنامه ریزی کلان
population planning برنامه ریزی جمعیت
development planning برنامه ریزی توسعه
dietetics برنامه ریزی غذایی
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
national planning برنامه ریزی ملی
planning system نظام برنامه ریزی
planning principles اصول برنامه ریزی
planning model الگوی برنامه ریزی
planning horizon مدت برنامه ریزی
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
state planning برنامه ریزی دولتی
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
family planning برنامه ریزی خانواده
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
corporate planning برنامه ریزی شرکت
central planning برنامه ریزی مرکزی
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
regional planning برنامه ریزی منطقهای
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
curriculum development برنامه ریزی درسی
rural planning برنامه ریزی روستائی
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
projectable قابل طرح ریزی
scheduled fire اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
dynamic link library در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
compiled تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
chapters بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
chapter بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
compile تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiles تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiling تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
decentralized planning برنامه ریزی غیر متمرکز
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
devise برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
devised برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
devises برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
long run planning برنامه ریزی بلند مدت
short run planning برنامه ریزی کوتاه مدت
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
programmed switch گزینه برنامه ریزی شده
material requirements planning برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
inter sectoral planning برنامه ریزی بین بخشی
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
gosplan سازمان برنامه ریزی شوروی
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
programmed i/o ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
dragged به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drags به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
subroutine بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
identification بخشی از کد اصلی برنامه COBOL که مشخصه ها و قالبهای داده و متغیر در برنامه مشخص اند
timer switch سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com